قسمت دوم
(کنگره میرزا جواد آقا ملکی تبریزی)
مرحوم شيخ طريحي، در ذيل آيهي شريفهي «وَ مَا اُمِرُوا إلّا لِيَعْبُدُوا الله[i]¼»
از قول برخي از مفسرين نقل ميكند:«معناي اخلاص، همان قصد قريشي كه اصحاب ما ( شيعيان اهلالبيت (ع) در نيتشان ذكر ميكنند، تا عمل و اطاعتشان خالص براي خداي واحد باشد. پس منطوق آيه دلالت ميكند كه امر و فرمان خداوند به عبادت خالص است. همانطوركه در علم اصول آمده است، امر به يك شيء مستلزم نهي از ضد آن چيز است، پس هر عبادتي كه خالص براي خدا نباشد، در واقع از آن عبادت نهي شده است، در نتيجه، فاسد و باطل ميشود. و نيز ميفرمايد: در لغت، به هر چيزي كه صاف و پاك باشد، و با چيز ديگري مخلوط نشود، خالصگفته ميشود. بندهي مخلص كسي است كه چيزي از مردم نخواهد، تا خودش به دست آورد، و وقتي هرچه يافت به آن راضي باشد، و اگر چيزي نزد او باقي ماند، آن را در راه خدا ببخشد، پس اگر از مخلوق چيزي نخواهد، در حقيقت خداوند به بندگي خودش فرمان داده است، و هرگاه چيزي به دست آورد، و به آن راضي شد، در واقع از خداوند راضي است، و خدا هم از او راضي است.»
صاحب لسانالعرب، ميگويد:«خَلَصَ الشَّيْءُ: آن شيء نجات يافت و سلامت گرديد. وَ أخْلَصَهُ، وَ أخْلَصَ لِلّهِ دِيْنَهُ: أيْ أمْحَضَهُ¼ يعني محض رضاي خدا انجام داد، و او را انتخابكرد. اخلاص در اطاعت، يعني ترك ريا.»[ii]
امام محمد غزالي در باب اخلاص بحثي گسترده دارد، خلاصهي آن چنين است:
هر چيزي كه با چيز ديگر مخلوط شود سپس از آلودگي پاك و خالصگردد، آن چيز «خالص» ناميده ميشود، و عملي را كه روي آن انجام گرفته و آن شيء را صاف و خالصگردانيده، «اخلاص» نامند. خداوند تعالي فرمود:« مِنْ بَيْنِ فَرْتٍ وَ دَمٍ لَبَنَاً خَالِصَاً سَائِغَاً لِلشَّارِبِينَ.»[iii] ( نخل،66 ). خلوص شير، يعني هيچ چيزي با آن آلوده نباشد. كلمهي «اخلاص» متضاد «اشراك، يعني شريك قرار دادن» است، پس كسيكه مخلص نباشد، مشرك است. البته شرك درجاتي دارد: شرك جلي، شرك خفي. پس اخلاص در توحيد با تشريك در الوهيت متضاد است، و اخلاص نيز مانند شرك درجاتي دارد. محل ورود اخلاص و متضاد آن، يعني اشراك، هر دو قلب است و تحقق آنها با قصد و نيت انسان است، و حقيقت نيت نيز همان انگيزه و داعي و موجبات آن عمل است، پس هرگاه انگيزه و داعي، خالي از هرچيز ديگر باشد، فعلي كه صادر شده، نسبت به آن انگيزه، اخلاص است. مثلا، اگر كسي صدقه بدهد و انگيزهاش محض ريا و تظاهر باشد، آن شخص در اين عمل، يعني نسبت به ريا، مخلص است، و اگر كسي قصد و انگيزهاش محض تقرب به خدا باشد، آن شخص هم در اين عمل يعني تقرب به خدا، مخلص است، ولي عادةً، اسم و كلمهي«اخلاص» را به عملي كه محض تقرب به خدا باشد، مخصوص گردانيدهاند، و كسيكه فقط ريا را قصد كند، اخلاص نميگويند، بلكه ميگويند:«او نفس خود را به هلاكت افكند.» همانطوريكه كلمهي «الحاد» هم، از نظر لغت به هرگونه تمايل و منحرف شدن از چيزي ( چه انحراف از حق و چه انحراف از باطل باشد ) گويند وليكن عادةً، اين كلمه را به انحراف و تمايل از حق مخصوص گردانيدهاند[iv].
علامه طباطبايي (ره) در ذيل آيهي 17 سورهي اعراف «وَ لا تَجِدُ أكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ» ميفرمايد:«مقصود از شاكرين همان مخلصين در ساير آيات [اِلّا عِبَادَكَ مِنْهُمْ الْمُخْلِصِينََ ( سورهي ص/ 83 ) ـ لَأحْتَكَنَّ ذُرِيَّتَهُ إلّا قَليلا ( سورهي اسري/ 62 ) ] است[v].
مخلصين كساني هستند كه براي خدا خالص شده باشند، يعني خداوند آنان را براي خود خالص كرده باشد، و جز خداي تعالي كسي در آنان نصيبي ندارد و به غير خدا به ياد كسي نيستند، از خدا گذشته هرچيز ديگري را حتي خودشان را فراموش كردهاند و معلوم است كه چنين كساني در دلهايشان جز خداي تعالي، چيز ديگري نيست و چنان ياد خدا دلهايشان را پركرده كه ديگر جاي خالي براي شيطان و وسوسههايش نمانده است.
و نيز در ذيل آيهي 64 سورهي آل عمران « قُلْ يَا اَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالُوا الَي كَلَمَهٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلَّا اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئَاً وَلا يَتَّخِذُ بَعْضُنَا بَعْضَاً اَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ.»،[vi] ميفرمايد كه مراد از جملهي «اَنْ لا نَعْبُدَ اِلَّا اللهَ»، نفي پرستش غير خداوندي است، نه اثبات پرستش خدا، چنانكه در معناي كلمهي اخلاص ( لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ) به آن اشاره كرده و گفتيم كه لازمهي آنكه ( اِلَّااللهُ ) بدل باشد نه استثناء، آن است كه كلام براي نفي شريك آورده شده باشد، نه براي اثبات خداوند، زيرا قرآن شريف اثبات وجود خداوندي و همچنين حقيقت آن را مفروغٌ عَنه گرفته است.
علامه (ره) در ادامهي بحث ميفرمايد:«خلاصه، چون روش كلام براي نفي شريك در عبادت ريخته شده، و تنها گفتن «اَنْ لا نَعْبُدَ الَّا اللهَ»، براي قطع نمودن مادهي شرك ( شركي كه لازمهي اعتقاد به «تثليث» يا اتخاذ «ابن» و امثال آن ميباشد ) كافي نبوده، آن را با جملههاي «وَلا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئَاً ـ وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضَا ارباباً»، ذكر نمود تا به آن وسيله، مادهي شرك را ريشهكن سازد، و مجرد نامگذاردن عبادتي به «عبادت خدا» موجب اختصاصش به خداي متعال نميشود، مگر آنكه اعتقاد انساني از شرك، خالص شود و ضمير او از عقايد و آرايي كه از اصل شرك زاييده شده، پاكيزه گردد. پرواضح است كه اگر ضمير و باطن آدمي از آنها خالص نباشد، پرستش، پرستش خداي شريكدار خواهد بود، و عبادتي كه با آن، يكي از دو شريك پرستش شود ( هر چند در ظاهر، نام آن عبادت را مخصوص يكي از شريكها نمايند ) در واقع براساس شرك روييده شده و عينا يك نحو عبادت و پرستش غير خداوندي خواهد بود.
آري، همين قسمت را كه پيامبر اكرم (ص) به امر الهي دعوت به آن ميكند و آيهي «لا نَعْبُدَ الَّا الله»، آن را بيان كرده است، جامع غرض نبوت بوده و سيره و روشي را كه انبيا به آن دعوت ميكردند و آن را در مجتمع انساني بسط ميدادند، شرح ميدهد[vii].
و اينك از نظر قرآن و حديث، كلمهي اخلاص را مورد بحث قرار ميدهيم، در اين بحث از كتاب «الفضيله الإسلاميّه» استفاده كرديم[viii].
آبادي و عمران زمين در گرو كار و عمل است. همچنين قوام نفوس انسانها، شكوفايي تمدنها، تحصيل فضايل، تسخير درياها و فضاها و حل مشكلات همه و همه با كار و عمل و تلاش و كوشش ميسر است و به همين لحاظ تنها وسيلهاي كه در تأمين ميدانهاي مختلف زندگي كارآيي دارد، كار و عمل است كه همهي شؤون دنيا و آخرت را تحت سيطره و پوشش عملي خود قرار ميدهد. ولي همانگونه كه برخي از زمينها شور و برخي ديگر شيرينند و همه اشياء داراي دو چهرهي خوب و بد هستند، اعمال و كارهاي انسان نيز دو گونه است: برخي از آنها درست و شايسته است كه انسان را به هدف مطلوب ميرساند و برخي ديگر نه تنها زشت و ناپسند است و انسان را به هدف مطلوب نميرساند، بلكه گاهي نتيجهي معكوس هم ميدهد و او را با خسارتهاي جبرانناپذيري مواجه ميكند و به مهالك ابدي دچار ميسازد. پس ميتوان گفت كه سرنوشت انسان از نظر رسيدن به اهداف مطلوب و يا افتادن به پرتگاههاي مهالك، به خصوصيت عمل بستگي دارد.
و اينك بايد ديد، عمل درست و شايسته و يا نادرست و ناشايستي كه سرنوشت انسان را تعيين ميكند، كدام است؟
عمل نادرست و ناشايست عملي است كه عاري از حقيقت بوده و نمايش ظاهري را داشته باشد.
و به تعبير ديگر، تظاهر و خودنمايي و ظاهرسازي و ريا، در آن بهكار رفته و براي نشان دادن به مردم انجام گرفته باشد، كه بهصورت ظاهر، عمل انجام گرفته، ولي هيچگونه حقيقت و اصالتي را به همراه نداشته باشد و اما عمل درست و شايسته، عملي است كه داراي اصالت و روح و حقيقت عمل باشد كه در زبان شرع مقدس اسلام، آن را اخلاص مينامند و آن در صورتي است كه عمل با نيت اخلاص و خلوص و در راستاي خدمت به حقيقت و فقط براي خداي متعال انجام گرفته باشد و اينجاست كه بايد دانست كه ميان اين دو عمل چهقدر فاصله است، شايد به اندازهي فاصلهي زمين تا آسمان.
بهطور مثال، اگر بنايي خانه بسازد بهقصد اينكه دربارهي او فقط بگويند، بناي ماهريست، ميبينيد كه به حقيقت و باطن كار توجهي ندارد و آن قسمتها كه ظاهر و آشكار است و بيشتر توجه را جلب ميكند، فقط آنها را به خوبي درست ميكند ولي با پي و پايه و استحكام آن چندان كاري ندارد. لذا ميبينيد طولي نميكشد كه خانه از پايه و بنيان خراب ميگردد و آنهمه خرج و هزينه هم كه شده بود، از بين ميرود. و ميتوان گفت كهوزر و وبالش چندين برابر ميشود و گردن صاحبش را ميگيرد، زيرا علاوه بر خساراتي كه متحمل شده و به هدف مطلوبش نرسيده، تازه لازم است كه مجددا كارگر بگيرد و وسايل ماشينآلات و غيره اجاره كند، آوار و الوارهاي ريخته شده را از آنجا برداشته و از نو بناي جديدي بسازد. در صورتيكه بنا و معمار بااخلاص، درست بهعكس آن، كار ميكند. او آنقدر كه براي ظاهر همت ميگمارد، براي پي و اساس و استحكام هم جانفشاني ميكند و در نتيجه، بهعكس آن معمار متظاهر، سود دو چندان ميبرد: يكي آنكه خانه محكم شده و فرو نميريزد، استفادهاش را ميبرد. دوم اينكه ديگر براي برداشتن خاك و مصالح و الوار خرج و هزينهي دوبارهاي متحمل نميشود. آري، مطلب در همهي شؤون و كارهاي دنيا و آخرت اينچنين است و لذا وقتي دين مقدس اسلام را ملاحظه ميكنيم، ميبينيم كه به لحاظ اينكه دوستدار حق و حقيقت است، در همهي اعمال، اخلاص را تأكيد مينمايد و ريا و سالوس را جدا و ناپسند ميشمارد و آن را بهطور كلي، گرچه مانند راه رفتن موري در شب ظلماني بر روي سنگ سياه باشد، طرد و منع كرده است[ix].
خداي تعالي فرموده:«آنان امر نشدند مگر بر اينكه خدا را با اخلاص كامل ( و بيشائبهي شرك و ريا ) در دين اسلام پرستش كنند.»[x] و نيز فرموده:«اي بندگان، آگاه باشيد كه دين خالص ( بيهيچ شرك و ريا ) براي خداست.»[xi] و نيز فرموده:«مگر آنانكه تائب شده و تباهكاري خود را اصلاح كردند و تمسك و توسل به ( كتاب حق و دين خدا نمودند ) و دين خود را براي خدا خالص گردانيدند.»[xii] و نيز فرموده:« و هركسي به لقاي ( رحمت ) پروردگارش اميدوار باشد، بايد نيكوكار شود و هرگز در پرستش خدا، احدي را به او شريك قرار ندهد.»[xiii] و در تفسير است كه اين آيهي شريفه، دربارهي كسي ( جندب بن ظهير ) نازل شده كه براي خدا عمل ميكرده ( و نماز و روزه و صدقه انجام ميداد) و دوست ميداشت كه براي آن عمل، او را تعريفكنند ( وقتي مردم تعريفش را ميكردند، خوشحال ميشد و عملش را بهخاطر تعريف مردم بيشتر ميكرد. تا اينكه خداوند اين آيه را نازل و او را مورد ملامت قرار داد )[xiv]. و پيامبر (ص) فرمود:«عمل را خالص گردان تا اندك آن هم به تو پاداش بدهد.»[xv] زيرا كه عمل بسيار بدون اخلاص همانند آب شور است. آيا راستي براي آدم تشنه سودي دارد و او را سيراب ميكند؟ آب شيرين، گرچه كم هم باشد، به اندازهي خودش رفع تشنگي ميكند، اما آب شور، نه تنها تشنگي را برطرف نميكند، بلكه بدتر بر تشنگي و عطش هم ميافزايد و عمل بااخلاص هم نسبت به عمل ريايي اينچنين است.
و پيامبر اسلام (ص) فرموده:«هيچ بندهاي نيست كه چهل روز را براي خدا خالص گرداند، جز اينكه چشمههاي حكمت از قلب و روحش به زبانش ظاهر و جاري ميشود.»[xvi]
در حقيقت اينچنين است كه اگر كسي در اين مدت چهل روز، اخلاص كامل داشته باشد و اعمالش را خالص گرداند، قهرا از يك سلسله آيات و نشانههاي طبيعي و دستورات و فرامين شرعي، از قبيل معارف و حكمتها برخوردار خواهد بود. پس قلب او مانند چشمهي گوارا خواهد بود و بالاخره از تراوشات قلبش به زبانش جاري خواهد شد. ولي بحث در اين است كه آيا اخلاص كامل ( بهخصوص در چهل روز ) خودبهخود و بدون جهت و بدون مقدمات حاصل ميگردد يا اينكه نياز به شرايط و فعاليت خاصي دارد؟ قطعا شرايط خاص و تلاشهاي پيگير لازم دارد و انسان بايستي در خواب و خوراك و پوشاكش مخلص، و در عطا و منع و قصدش مخلص، و بالاخره در همهي شؤون زندگيش مخلص بوده و استمرار داشته باشد و نبايستي اين عمل، سهل و آسان تلقي شود، در صورتيكه عظمت اين عمل، كوههاي عظيم را از پا درميآورد و آيا بعد از طي اين مراحل صعب، صحيح است كه يك نفر بگويد، من اخلاص ورزيدم ولي حكمت بر زبانم جاري نشد؟ يا فلاني اخلاص نشان داد ولي همانگونه كه در ديگر مردم اثرگذارده بود، در او اثري مشاهده نكرديم؟! و لذا امام باقر (ع) ميفرمايد:«هيچ بندهاي چهل روز ايمانش را براي خدا خالص نگردانيده، مگر آنكه خداوند تعالي او را نسبت به دنيا زاهد و بيرغبت گردانيده و به او بصيرت شناخت دردها، درمانها را عطا كرده و حكمت را در دل او ثابت، و زبانش را به آن گويا ميسازد[xvii].
بنابراين اخلاص چيزي است كه شايسته است كه انسان به آن اهتمام ورزد، زيرا اخلاص بهمثابهي طلاست در مقابل تلي از خاك، يك تن سنگريزه در برابر يك مثقال الماس، چه ارزشي ميتواند داشته باشد؟ امام اميرمؤمنان (ع) ميفرمايد:« به اندكيِ عمل توجه نكنيد، توجه و اهتمامتان براي قبول شدن آن باشد.»[xviii] و نيز ميفرمايد:«خوشا به حال كسيكه پرستش و نيابتش را براي خدا خالص گرداند و بهوسيلهي آنچه كه چشمان او ميبيند، دل را مشغول و سرگرم نكند و به آنچه گوشهايش ميشنود، ياد خدا را فراموش ننمايد و به سبب اينكه به ديگران اعطاء ( مال و مقام و علم ) شده است، خويشتن را محزون نسازد[xix]. و امام صادق (ع) در معني كلام خداوند متعال ـ لِيَبْلُوَكُمْ أيُّكُم أحْسَنُ عَمَلَاً ـ ميفرمايد:«مطلب اين نيست كه از «احسن عملا» بيشترين عمل شما قصد شده باشد، بلكه صوابترين ( صحيحترين ) عمل شما را در نظر گرفته ( صواب، از ريشه اصابت گرفته شده )، اصابت هم به معني خوف و خشيت از خدا و نيت پاك و راستين است، سپس فرمود كه عمل را بهطور خالص انجام دادن، از انجام خود عمل شديدتر و سختتر است و عمل خالص، آن است كه در مقابل آن جزء، از ناحيهي خدا از كسي توقع و انتظار تمجيد و سپاسي نداشته باشد و اصل نيت از خود عمل افضل است. سپس كلام خداوند را تلاوت فرمود:«بگو تمام اعمال هركس براساس نيت او است.»[xx]
[vi] ترجمه:«بگو اي اهل كتاب، بياييد از كلمهاي كه ميان ما و شما يكسان است، پيروي كنيم، جز خداي يكتا، هيچكس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم، و برخي، برخي را به جاي خدا به ربوبيت نپذيريم¼»
[ix] الشِّركُ أخْفَي مِنْ دَبيبِ النَّمْلة عَلَي الصَّخْرَة السَّودَاءِ فِي اللَّيْلَة الظُّلَمَاءِ.
[xii] إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَاعْتَصَمُواْ بِاللّهِ وَأَخْلَصُواْ دِينَهُمْ لِلّهِ. النساء/ 146.
[xiii] فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا. الكهف/110.
[xvi] و قال (ص):«ما مِن عبدٍ يخلُصُ العملَ للهِ تعالي اربعين يوماً الَّا ظهرتْ يَنابيعُ الحكمة مِن قلبهِ عَلي لِسانِهِ.
[xvii] يَقُولُ البَاقِرُ (ع):« ما أخلصَ عبدٌ الإيمانَ باللهِ أربعينَ يوما ألَّا زَهَّدَهُ الله تعالي في الدنيا و بصَرَهُ دائِها و دوائها و أثبَتَ الحكمةَ في قلبِه و أنطقَ بها لِسانهُ.» كليني، شيخ محمد بن يعقوب. اصول كافي، ج 2، حديث 6.
[xix] وَ يقولُ ايضَاً:«طوبي لِمَن أخلَصَ للهِ العبادةَ و الدعاءَ و لَم يشْتَغِلْ قلبُه بِما تَري عَيناهُ و لمْ يَنسَ ذكرَ اللهِ بما تَسمعُ اُذُناهُ و لمْ يحْزَنْ صَدرُهُ بما اُعطي غيرُهُ.» ( كافي، باب حديث 3، الإخلاص )
[xx] و يقولُ الإمام الصادق (ع) في قول الله:«لِيبلوَكم أيُّكم أحسنُ عملا ـ لَيسَ أكثرُكم عملا وَ لكن اَصْوَبَكم عملاً و إنَّما الإصابة خشية الله والنية الصادقة.» ثُمَّ قال (ع):«الإبقاءُ علي العَمَل حَتَّي يخلصَ اشدّ من العملِ و العملُ الْخالِص الذي لاتريدُ أن يحمدَك عليه أحدٌ إلَّا الله ـ عزَّ و جَلَّ ـ و النية أفضَلُ من العملِ ثمَّ تَلا قوله ـ عزَّ وجَلَّ ـ قُلْ كلّ يعمَلُ علي شاكلَته (يعني علي النية ).» ( اصول كافي، ج 2 ، باب الإخلاص )