اسد الله مردانی شیراز اوغلو
دقیقاً به خاطر نمیآورم، شاید سال 1364 یا 1365 بود كه با نام دكتر صدیق آشنا شدم. یعنی همان زمانهایی كه شوق تركیخوانی و تركیپژوهی داشت ذهنیاتم را كم- كم متزلزل میكرد. تا اینكه در تابستان سال 1375 جشنوارهی فرهنگی- هنری قشقایی در فرهنگسرای بهمن تهران برگزار شد و اولین ملاقات من با ایشان و مرحوم پروفسور محمد تقی زهتابی در آن زمان رخ داد و این ملاقات و پیآمد آن باعث دگرگونی و تحول اساسیام شد كه خود حدیث مفصّلی دارد. از آن زمان تا كنون هر سال تقریباً یك بار به زیارت ایشان نایل میشوم و كسب فیض مینمایم.
در سال 1378 كه كتاب «آتالار سؤزو» (ضرب المثلهای تركی قشقایی) را برای چاپ آماده كرده بودم، جهت مشورت و مقدمهنویسی به حضور ایشان شرفیاب شدم. هر صفحهی كتاب را لحظهای بیش نگاه نكرد تا اینكه دقایقی بعد متوجه شدم كه حدود 50 صفحه را ورق زده و خواندهاند. سپس ناگهان شروع به نوشتن مقدمه برای كتاب كردند. در مدت بسیار كوتاهی كه من احساس نمیكردم، مقدمه را در دو صفحهی كامل نوشته و تحویلم دادند. از تندخوانی و تندنویسی استاد شگفت زده شدم.
گفتم: - استاد، ببخشید! شما چگونه در عرض نیم ساعت توانستید 50 صفحه از این كتاب را بخوانید و بر آن مقدمهای چنین ارزشمند بنویسید؟
فرمودند: - فراموش نكنید كه من در تندخوانی و تندنویسی مقام اول كشور بودهام.
در آنجا بود كه من به استعداد خارق العاده و بینظیر ایشان پی بردم.
امروزه ما میبینیم كه پروفسور دكتر صدیق شاعر، عارف، عالم، محقق و دیرینشناس مشهور كشورمان حداقل بیش از یكصد اثر تاریخی، باستانشناسی، فرهنگی، عرفانی، اجتماعی، فلسفی، دینی و همچنین تصحیح كتب و دیوان شعرای مشهور گذشتهی كشورهای اسلامی را در قالب نثر یا نظم و صدها مقالهی علمی را به پیشگاه ملت ایران و جهانیان عرضه داشتند كه تا كنون هیچ نویسنده، شاعر یا محققی نتوانسته با این گستردگی و عظمت، چنین كارهای توانفرسایی را به انجام برساند. جالب این است كه این آثار به یك زبان نوشته نشده است و چون ایشان به زبانهای سهگانهی اسلام (تركی- فارسی – عربی) تبحّر كامل دارند، اكثر آنها را به فارسی یا تركی نوشته و به ترجمهی آثار عربی شعرا و نویسندگان و محققین پرداختهاند كه در جای خود قابل تأمل است.
به حق شایسته است. آن كه تندخوانترین و تندنویسترین دانشمند یك كشور است بایستی بیشترین آثار را هم داشته باشد. حال اینجانب با یك نگاه مختصر و نوشتن یك مقالهی چند صفحهای از مجموعهی این آثار نفیس آیا میتوانم قطرهای از دریا را بنمایانم؟
مجموعه آثار پروفسور صدیق را میتوان به سه بخش عمده تقسیم كرد:
الف) مجموعهی كتب تحقیقاتی و پژوهشی كه دربارهی تمدن، فرهنگ، تاریخ، زبان، باستانشناسی به رشتهی تحریر در آمده است. مانند: یادمانهای تركی باستان، سه سنگیاد باستانی، مقالات ایرانشناسی (دو جلدی)، متون ادبی هنر، آشنایی با رسالات موسیقی، آشنایی با رسالات كهن موسیقی ایرانی، سیری در اشعار مكتب مولویه، دیدی از نوآوریهای حبیب ساهر، عاشیقلار، هفت مقاله پیرامون فولكلور آذربایجان، سایالار و . . .
ب ) مجموعهی آثاری كه استاد به ترجمه، تصحیح یا تحشیه آنها پرداختهاند. مانند: دیوان تركی سید ابوالقاسم نباتی، دیوان لغات الترك محمود كاشغری، شرح غزلهای صائب تبریزی، دیوان اشعار تركی و فارسی فضولی، دیوان غریبی و تذكرهی مجالس شعرای روم، گلشن راز شبستری به روایت تركی شیخ الوان ولی، قارا مجموعهی شیخ صفی الدین اردبیلی، نصاب اعتماد میرمهدی اعتماد تبریزی، دیوان اشعار تركی سید عظیم شیروانی، دیوان اشعار تركی سید عماد الدین نسیمی، دیوان اشعار تركی بایرك قوشچو اوغلو، محاكمة اللغتین امیر علیشیر نوایی، مثنوی لیلی و مجنون فضولی (آمادهی چاپ)، دیوان واقف قرهباغی (آمادهی چاپ)، دیوان ظفر اردبیلی (آمادهی چاپ)، دیوان حكیم هیدجی (آمادهی چاپ)، سنگلاخ میرزا مهدی خان استرآبادی (آمادهی چاپ) و . . .
ج ) مجموعهی منظومههای شعری ایشان كه عبارتاند از: زنگان لوحهلری، شیخ محمد خیابانی منظومهسی، قاشقایی لوحهلری، باكی لوحهلری، اردبیل لوحهلری، كیچیك شعرلر، مجموعه، یورد غزللری، آناما هدیه، صمد بهرنگی منظومهسی و . . .
اكنون با نگاهی بسیار كوتاه به كتابهای یادمانهای تركی باستان، نصاب اعتماد و منظومههای یورد غزللری، قاشقایی لوحهلری و زنگان لوحهلری مقالهی خود را خاتمه میدهم.
در مقدمهی كتاب «یادمانهای تركی باستان» از حركات مذبوحانهی صهیونیسم و انگلیس و ایادی آنها در ایران، جهت محو و نابودی زبان و فرهنگ تركی پرده برمیدارند و اعلام مینمایند كه:«ایادی استعمار مراقب بودند كه در بازی باستانشناسی مبادا از زبان و فرهنگ اصیل تركی ملت ایران سخنی به میان آید و هر كتیبه و نشانهای از این زبان و فرهنگ اصلی ملت ایران به دست میآوردند یا نابود میكردند و یا به زیرزمین موزهی ایران باستان میفرستادند. چنان كه هم اكنون بیش از یكهزار سنگ نبشته و كتیبه به گویشهای مختلف تركی باستان در این زیرزمین و مكانهای دیگر موجود است و تا كنون قرائت و منتشر نشده است.»
با نوشته شدن كتاب «یادمانهای تركی باستان» در دوران بعد از انقلاب متوجه میشویم كه استاد بیست سال بعد از فراگیری اوستا به خواندن آثار كتیبههای اورخون مشغول میشود كه نزدیك به سه هزار سال پیش از اوستا در ایران رایج بوده است. ایشان با نوشتن الفبای این كتیبهها و قراردادن حروف مختلف میخی، اویغوری، اوستایی، لاتین و عربی در مقابل هم، دقت خواننده را تحریك میكنند كه احتمالاً این الفباها از همدیگر گرتهبرداری شده است. مثلاً اگر به حروف ب، ر، ز، ك، ل در الفبای اورخون دقت كنیم، خواهیم دید كه حروف لاتین b, r, z, k, l همان حروف اورخون مذکور است که امروزه در دنیا رایج است.
* * *
در کتاب «نصاب اعتماد» به معنای واقعی نصاب پی میبریم كه از لحاظ فقهی هر كس 200 درهم نقره داشته باشد، بر او زكات واجب میشود و ابونصر فراهی كه اولین نصاب را به نام «نصاب الصّبیان» نوشته است و دارای 200 بیت است، هر بیت را به یك درهم نقره تشبیه كرده است و سایر نصابها هم بین 200 الی 500 بیت است.
«اصطلاح ادبی نصاب و نصابنویسی و نصاب سرایی به عنوان مقولهی فقه اللغوی و معرفی نصابهایی است كه نگارنده آنها را دیده و یا در باب آنها آگاهی به دست آورده است. نخستین نصاب معرفی شده، «نصاب الصّبیان» ابونصر فراهی است و فرجامین اثر «نصاب اعتماد» است كه از میان نصابهای تصنیف شده در فاصلهی یك هزار ساله میان این دو نصاب نزدیك 35 عنوان به ایجاز معرفی شده است كه اغلب آنها از سوی فرهیختگان تركان ایران برای آموزش زبان توانمند تركی، به تركی ناآشنایان و یا فارسی و عربی به تركان تألیف شده است. حاج میرمهدی اعتماد تبریزی نقش چشمگیری در شكلگیری آموزش و پرورش نوین در آذربایجان عصر رضاخان داشتند.»
حال به چند بیت از ابیات «نصاب اعتماد» حاج میرمهدی اعتماد تبریزی به تصحیح پروفسور صدیق دقت فرمایید:
رسول (ائلچی)، یول گؤسترن (رهنما)،
اورهك (دل)، تاری- تانری (پروردگار).
تقلاّ (چالیشماق)، بوروق- دؤنگه (پیچ)،
دیلك (آرزو)، گؤزلهمك (انتظار).
بزرگی (بؤیوكلوك)، دیریلیك (حیات)،
مدارا (گئچینك)، آغیرلیق (وقار) . . .
برو (گئت)، بیا (گل)، بفرما (بویور)،
بنوش (ایچ)، بخور (یئۀ)، گتیرمه (نیار). . .
شاعر دوزگون در كتاب «یورد غزللری» به فرزندان خود – و در حقیقت به مردم ایل و تبارش – نصیحت میكند و از آنها میخواهد كه مانند نیاكان خود از عدالت و گرفتن حق قانونی خود دریغ نكنند و به تاریخ، زبان و فرهنگ غنی آبا و اجدادی خود با دیدهی حقارت ننگرند:
پایمال ائیلهمه هئچ كیمسهنین حاققین اصلا،
حاققینی آلماغا فریاد ائله جرأتله اوغول!
كیمسه اؤز تاریخینی اؤز دیلینی چئینتمیر،
بابا میراثینا گل باخما حقارتله اوغول!
در منظومهی «قاشقایی لوحهلری» شاعر، سرنوشت قشقاییها و آذربایجانیها را یكسان دانسته و آنها را در مراحل مختلف تاریخی همراه و همدل دیده است و از قشقاییها كه همیشه مرزداران صادق و شجاعی بودند، استمداد میطلبد كه:
دومانلی داغلارین آردیغدا قالدیم،
دادیما یئت، فریادرسیم قاشقایی.
باشقالاریندان دای محبت اومما،
سنین محبّتین بسیم قاشقایی.
دوزگون دئییر منیم سسیمه سس وئر،
نفسیم، هوسیم، سسیم قشقایی.
دكتر صدیق مدتها به تدریس زبان و ادبیات تركی و فارسی در دانشگاه زنجان مشغول بودهاند، خاطرات به یادماندنی و ابهّت و پایداری مردم زنجان را در مقابل بیگانگان و حركات ناجوانمردانهی آنها به تصویر كشیده است و میگوید:
یوردومدا قویمادی یاد بیرجه داشی،
یارادیر الیندن اورهگیم باشی.
سوسمارام دشمنه یاغییا قارشی،
هر زامان سؤیلهییر قوجام- جوانیم،
اولو زنگانیم!
به هر حال گفتن و نوشتن دربارهی فعالیتهای فرهنگی این دانشمند بزرگ، قلمهای توانا را میطلبد كه این قلم از عهدهی آن عاجز است. اینجانب فقط میتوانم خطاب به ایشان چنین سر دهم:
یوز اثره بیرجه باخیش چوخ آزدیر،
آثارینگ گؤرهنده، دونیا گؤرورم.
یازیلارینگ هر بیریسی بیر یازدیر،
اوللار موغامینی آیدا گؤرورم.
آتام قورقود! حاجی بكتاش سیرداشی،
سنینگ یئرینگ آسیماندیر، داغ باشی.
تا اولمایاك بیز اؤزگهلر یولداشی،
بال یاندیردینگ، سنی عنقا گؤردوم.
ائللریمیز تانیمیردی اؤزونو،
کتابینان آچدینگ اولار گؤزونو.
ائل تاریخی، آتالاریم سؤزونو،
سن یازمیشانگ، سنی آتا گؤروم.
سؤزلرینگی دیلده، دؤشده گؤرموشم،
نه دئمكده بلكه ایشده گؤرموشم.
توشده گؤروب یا كی دیشده گؤرموشم،
بو عالمده سنی رؤیا گؤرورم.
محمدی صدیق اولدونگ سن دوزگون،
هر اولدوزدان بئسلتمیشنگ بئش یوزگون.
دوزولموشدور بیر بیرینه چوخ دوزگون،
آی- اولدوزدان سنی اعلا گؤردوم.
گؤی دنگیزدن بیرچه دامچا دامزیزدینگ،
آنا تكین ائل سودوندن امزیزدینگ.
«شیراز اوغلو» بیر جیسم ایدی، ازدیزدینگ،
روح دوتاندا، سنی عیسا گؤرورم.