شمارهي 186:
از اين شماره مقالتي تحت نام «آذربايجان غزل تاريخي» به صورت مسلسل منتشر شده است. فرزند بزرگ استاد در سنين نوجواني (16 سالگي) با امضاي «ياشار قارتال» با تكيه بر آموزشهاي عالمانه و دلسوزانهي پدر خويش كه از اوان كودكي در انديشهي خويش ثبت كرده بود و راهنماييهاي مداوم استاد، تاريخ ادبيات آذربايجان را كه به رسم الخط كريل روسي است به زبان تركي آذري برگردانده و در هر شماره، قسمتي از آن را در صفحهي ادبيات هفتهنامه گنجانده است. اين شماره به «حسن اوغلو» شاعر قرن هشتم هجري اختصاص دارد. در شمارههاي بعدي شرح حال ادبا و شعراي زير را ميتوان يافت:
قاضي برهان الدين، ميرزا جهانشاه حقيقي، سيد عمادالدين نسيمي، كشوري ديلمقاني تبريزي، شاه اسماعيل خطايي، شيخ ابراهيم گلشني، ملا محمد فضولي، فضلي، ضايعي، شاهي، حبيبي، علي جان قوسي تبريزي، محمد علي صائب تبريزي، ملا ولي ودادي، ملاپناه واقف و . . .
شماره 194:
در بخش مربوط به «آذربايجان غزل تاريخي» نوشتهي فرزند استاد، «شيخ ابراهيم گلشني» بنيانگذار طريقت «گلشنيه» معرفي و اشعارش مكتوب شده است. گلشني، از مريدان «دده عمر روشني» - از دنبالهروان طريقت مولويه- بود. گلشني در تبريز به دنيا آمد ليكن محل وفات وي در مصر است. در همان مصر نيز به شهرتي وصف ناپذير رسيد. از وي مثنوي چهل هزار بيتي در استقبال از مثنوي مولوي باقي است به نام «المعنوية الخفية». كتاب «ازهار گلشن» را نيز به استقبال از «گلشنراز» شيخ محمود شبستري سروده است. او همچون مولوي، عارفي عالم به علوم روز بود. اينك غزلي از وي:
عجب يوزون گؤرن نئجه قيلار تاب،
اوچ آندان بيجدل اولور شيخله شاب.
عجب نرگيسلرين اويور اويانوخ،
گؤرينن گؤزون نئجه قيرار خواب.
عجب دورج گؤهر كيمي دهاندان،
دوشونميدير گؤزونه مادر تاب . . .
*
قيامت گر دلبر سن اي سرو قامت،
روان اول كيم قوپا خلقه قيامت.
گؤرنلر فتنهدن قاش ايله گؤزون،
بيلير نهدير قيامتدن علامت.
بوگونده گؤرمين وجهني دانلي،
چكيب فوت و فراستدن ندامت. . .
چيلهدين «روشني»دن اهل عشقه،
دئه گوجدير «گلشني»نه چون امامت.
شمارهي 197:
در اين شماره در قسمت انواع شعر تركي، مقالهاي با نام «قصيده چيست» وجود دارد كه استاد بدين وسيله به تعريف قصيده و انواع آن پرداخته است.
شمارهي 198:
يكي از اشعار استاد به نام «بورا الخليلدير» در اين شماره چاپ شده است. اين شعر رشادتهاي مردم فلسطين را توصيف ميكند:
بوراسي «الخليل»دير
اوزون عصرلري شهري
فلسطين تورپاغينين داش قاشي،
بيلينمهيير ياشي.
ابراهيم (ع) حرميني قوجاغيندا ساخلايان يورد
بورادير
بلي، بوراسيدير.
اطرافيني سارميش ييرتيجي آيي، آج قورد،
بورادير،
بلي، بوراسيدير. . .
شمارهي 200:
از اين شماره به صورت مسلسل مقالهاي با نام «دهنامه» چاپ شده است كه در آن، اشعار «شاه اسماعيل ختايي» در منقبت مولاعلي (ع)، دوازده معصوم (ع) و . . . ديده ميشود:
اول شاه كي، مظهر خدادير،
حقدن كيم آني دئير جدادير.
جمله سبق آلدي اوليادان،
پيش اولدو كمالي انبيادان.
مقصود جهان جان سن سن،
اي گوهر پاك سن نهدن سن.
آدم نه بيلير حقيقتيني،
بيلمز چو ملك طريقتيني.
گلدي صور وجود، حق سن،
حق سنده، ظهور، عين حق سن. . .
*
شاه ايكي جهانين افضليدير،
اللهين الي آنين اليدير
اول سؤز كه زمانه هيكليدير،
الله و محمد و عليدير.
اولماغ ديلهسين ايشين ملايم،
اولگيل علينين ايشينه قائم
كيم اهل حقين ديلينده دائم،
الله و محمد و عليدير. . .
شمارهی 205:
از این شماره، مقالهای با نام «شاهنامه ترجمهسی» در هفتهنامه درج شده است که تا چندین شماره به صورت مسلسل ادامه مییابد. ترجمهي شاهنامهي فردوسي را مرحوم «مبارز عليزاده» - شاعر آذربايجان- در وزن عروضي شاهنامه، انجام داده است كه فرزند دوم استاد با امضاي «ائلدار قهرمان اوغلو» برگردان اشعار مبارز عليزاده را از الفباي كريل روسي به الفباي عربي انجام ميدهد. همانطور كه قبلاً نيز ذكر شد، فرزندان استاد، همگي از كودكي تحت تعليم و تربيت مخصوص استاد بودهاند و فرزند دوم ايشان نيز در سن 14 سالگي در هفتهنامهي سهند مقالات گوناگوني را به دست چاپ داده است از آن جمله ميتوان: «نمونههايي از فولكلور آذربايجان»، «قابوسنامه» و «نمونهاي از ادبيات عاشيقها» را در شمارههاي مختلف نام برد. ترجمهي شاهنامهي فردوسي اينچنين آغاز ميشود:
او خالق كه وئرميش بيزه عقل و جان،
اونون قدرتي وصفه سيغماز اينان.
اودور خالقا شهرت، شرف، شان وئرهن،
او، روزي ورهندير، او، يول گؤسترهن.
يئري، گؤيلري خلق ائدهنده اودور،
اونون وارليغيندان گونش آلدي نور.
زاماندا، مكاندا اونو گزمهسن!
زاماني، مكاني، اودور جمع ائدهن.
گؤرهن اولماييب خاليقي بير نفر،
اونو گؤرمهيه جهد قيلما هدر.
شمارهي 208:
در اين شماره، استاد ترجمهي تركي اشعار «امام خميني» را گنجاندهاند:
آدميزاده بري باخ، علّم الاسما هاني؟
قاب قَوسيننين نه اولدو، سؤيله اَو اَدني هاني؟
دار أوستونده اَناالحَق فريادين قاوزا گؤيه،
ادّعاسيندا حقين انّيت و اَنا هاني؟
صاف صوفي اولسان ار، بو خيرقهني ييرت آت يئره،
اؤزلوگوندن هايغيران او بوق و بو كرنا، هاني؟ . . .
*
سير ساخلار ايچده آستينيم،
قانماز كه بو رمزي عقل و دينيم.
عاشقلر ايچينده قئيد يوخدور،
نه مهر اوتانديرير نه كينيم. . .
*
قاشين يايي محراب نمازيمدير يار،
يادين،دوگونوم آچاندي، رازيمدير، يار.
ائتمم بو ايكي دونيا ايچون راز و نياز،
بير گوشهي چشمينده نيازيمدير يار.
شمارهي 216:
در اين شماره از مجموعهي تاريخ غزل آذربايجان كه توسط فرزند ارشد استاد (ياشار) به صورت مسلسل چاپ شده است، «حيران خانم» معرفي شده است. حيران خانم شاعر قرن 12 هجري است كه در دوران فتحعليشاه به هنگام جنگ ايران و روس از نخجوان به تبريز و خوي ميآيد. از وي 450 غزل به تركي و فارسي باقي است:
كؤنلوم قوشو اول زلف پريشان آراسيندا،
بيچاره قاليب جنت و نيران آراسيندا.
گؤر كيم نئجه سرگشته قاليب واله و تنها،
اول خال خطا ايله بدخشان آراسيندا. . .
*
آچيلدي صبح رويون شام زولفوندن عيان اولدو،
خجالت آتشينه مهر ياندي، ماه نهان اولدو.
چكيب قوس قزح خوش طاق رنگين آسمان أوزو،
گؤرون قاشين كيمي اولماز سبب، قدّ كمان اولدو. . .
در بخش ديگر از اين شماره، مقالهاي با نام «دهنامه» از اشعار «شاه اسماعيل خطايي» آمده است كه اين نيز توسط فرزند استاد (ياشار) تنظيم شده است:
عالم هاميسي بو دمده خوشحال،
من هم أوز ايشيمده فارغ البال.
گه يورور ايديم چو آهو داغدار،
گه آخار ايديم چو جوي باغدا.
گه كؤنلوم ايله چمنده خرّم،
گه همدم ايله گزنده بيغم. . .
شمارهي 217:
در اين شماره كتاب امثال لقمان اثر «ميرزا حسن رشديه» معرفي شده است. ميرزا حسن رشديه در سال 1276 هجري در تبريز ديده به جهان گشود. او در سال 1305 مدرسهاي افتتاح كرد كه تا سال 1310 گشوده ماند. وي براي اين مدرسه دو كتاب نوشت: «وطن ديلي» و «امثال لقمان». لازم به ذكر است كه اين كتاب توسط استاد تدوين و چاپ شده است.
شمارهي 218:
از نكات بارز اين شماره معرفي كتاب «صحبت الاثمار» (= مئيوهلرين دانيشيغي) اثر «ملامحمد فضولي» است. آنچه كه در نگاه اول در اين كتاب به چشم ميآيد مهارت استادانهي فضولي در به كارگيري نام گياهان مختلف است:
چون نشو و نوما بولوب چمنلر،
چاك ائتدي نبات، پيرهنلر.
نرگيز كي گؤز آچدي، باغه گيردي،
بير باخما غيلان اؤزون ايتيردي.
غنچه ياخاسيني ائيلهدي چاك،
بلبل باخ و بان اولوب فرحناك. . .
آلوچهيه سؤيلهدي كي: اي زار!
فخر ائيلمه، ائيلهمزميسن عار؟
اكلينده سنين قاماشي ديشلهر،
خوش طبعلره رطوبت ايشلهر.
اونون سسيني گيلاس ائشيتدي،
بو ضرب ايله اونا طعنه ائتدي:
كاي ناكسي، دون اوتانمادينمي؟
آزرم اودونا يانما دينمي؟ . . .
شمارهي 222:
معرفي مختصر «سيد عظيم شيرواني» به همراه شش غزل از وي آورده شده است:
منم كه يوز غم و يوز درده مبتلايم من،
محبتينده سنين طالب بلايم من.
او وقتده كه هامي ماسواني ترك ائتديم،
يقينيم اولدو كه سلطان ماسوايم من . . .
*
اكرام ائدر او گول منه اغيار يانيندا،
تا ائتسين اؤزون سئوگيليم هر خارا يانيندا.
مقصود بو كيم من اولام آزرده، رقيبي،
اگلشديره اول يار دل آزار يانيندا. . .
*
آخير اولدوردو مني بو غم هجران، افسوس!
بيلمهدي حاليمي بير اول شه خوبان، افسوس!
وئرميشم سن تكي بيمهره كؤنول، غافل اولوب،
اولموشام ايندي يامان يئرده پشيمان افسوس! . . .
شمارهي 225:
در اين شماره شعري از استاد با نام «أورهگينين قان داملاسي» به خاطر فوت مرحوم «فاضل ميرخاني» نگاشته شده است:
سالخيم- سالخيم اوزوملر
ساللاناندا ديواردان
گونشين توتغون ايشيلتيسيندا
أورهگيمه هيجريندن بير داملا هويدو
اورهك آغريسينين نه اولدوغون بيلديم
أورهگيوين آغريسي
مني يئريندن ترپتدي
دونيالارجا دويغو يئرلشيرميش أورهگينده
بعضاً باخيشلارينا سن دانيشيردين
بيز هئچ هوش ائلهميرديك
أورهگينده نهلر يئر سالميشدير . . .
آه . . .
در شمارهي بعدي نيز استاد شعري با نام «سارماشيقلار» به مناسبت فوت آقاي «فاضل ميرخاني» آورده است:
من سني ائل بيلرديم
باشيمدا تئل بيلرديم
اوجا داغلار قوينوندا
بير داشقين سئل بيلرديم
سنين نيسگيلين
مرواريد داملالاري كيمي
چوروك أوزومو بزهيير. . .
شمارهي 230:
از اين شماره تا شمارهي 235 اشعار و شرح جامعي از آثار عربي، تركي، فارسي و افكار و انديشههاي «ملامحمد فضولي» توسط استاد آورده شده است.
شمارهي 236:
از اين شماره اتفاق مهم و شايان توجهي در صفحهي ادبي هفتهنامه به وقوع پيوسته است و آن چاپ اشعار «مسيحي» - شاعر دورهي صفويه - براي اولين بار در ايران است.ا ز مسيحي مثنويهاي «دانه و دام»، «زنبور و عسل» و «ورقا و گلشاه» باقي مانده است. استاد نسخهي خطي اشعار مسيحي را بوسيلهي يكي از آشنايان به دست ميآورد و در حين تصحيح نسخهي خطي و تدوين آن، به مرور اين اشعار را در هفتهنامهي سهند چاپ ميكردهاند ليكن همان فرد آشنا بنا به طرايقي، تمامي اشعار مسيحي را بدون ذكر نام استاد - كه شبانهروز با علم و تعمق مخصوص خويش آن نسخهي خطي مكتوب به رسمالخط قديمي تركي را آمادهي چاپ كرده بودند- به نام خويش چاپ كرد. در انجام اين عمل، يكي از شاگردان استاد نيز با آن شخص همكاري نزديك داشته است. استاد در تصحيح اين نسخهي خطي كلمات و لغات قديمي را كه اينك در زبان تركي آذري به شكل ديگري تلفظ ميشود، به شكل امروزي برگرداندهاند، مانند: آندين: آندان؛ ايلاكي: ائيلهيير؛ ايلاماس: ائيلهمز؛ ايلادينك: ائيلهدين؛ آچيلغان: آچيلان؛ بولغان: بولان؛ بيرله: ايله؛ تون: دون. اين فتح باب، در تاريخ 30/9/1373 در هفتهنامه صورت پذيرفت:
زهي حسنون تجليسيندان ائيلر شورلار برجا،
هجوم ذرّه تك كيم مهر نوروندان اولور پيدا.
سنه بو شورلار ايله يئتيشمك باردورور اول نوع،
كه مردم ذره ايله وصل خورشيد جهان آرا. . .
*
اول سببدن اللرينه قاتيليم ياخميش حنا،
كيم تؤكه قانيمني و كيم هئچ گومان قيلماي آنا.
سورمه ايرمس كيم چكيبدير نرگس خونريزينه،
ناتوان مردملارين قانينا قيلميش گؤز قارا. . .
*
دوشمني جانني ايميش اول عهدي يالغاندر منا،
هر كيمي جان ايله سئوديم دوشمن جاندير منا.
نئجه قيلسام غيردن ناحق فغان اي دوستلار،
آتش غيرت سالان خون كؤنلوم افغاندير منا. . .
*
گئجهلر كويون طوافي ائيلمك اي مه منا،
خوشدورور بو وجهدن كيم سايه يوخ همره منا.
اي خوش اول گونلر كه اغيار سيهرودن نهان،
مردمي و القفاتين وار ايدي گه- گه منا. . .
لازم به ذكر است كه اشعار مسيحي به صورت پيوسته از اين شماره به بعد در شمارههاي بعدي اين هفتهنامه به چاپ رسيده است كه به دليل پرهيز از تطويل مطلب از ذكر آن خودداري ميشود.
شمارهي 237:
در اين شماره از «قمري دربندي» شاعر مشهور اهل بيت، نعتي از پيغمبر آورده شده است:
اي خاتم نبوّته مهر نگين اولان،
گنجينهي رسالته درّ ثمين اولان.
نوري جميع ما خلق اللهدن ازل،
درياي رحمت ايچره شرافت گزين اولان.
ظاهيرده ختم باطن و معناده ماسَبَق،
اصل وجودي اوّل و هم آخرين اولان.
رفرف سوار عرصهي معراج اتحاد،
خاك قدومي زينت عرش برين اولان. . .
*
اي وجودي عالم امكانه نور كائنات،
نور پاكي علت غائي كلّ ممكنات.
علّت المعلول معلول العلل عين الوجود،
منشأ الانشاء قوام الرّوح نقش منشآت.
مبدآ الابداع، قطب الكبريا، ركن الجلال،
جمله اشياء عوارض سنسن او اشيايه ذات.
صفحهي رخساري مرآت جمال لايزال،
ذات پاكي ذوالجلال مظهر آئين صفات . . .
در قسمت ديگر، از «سيد عظيم شيرواني» در منقبت مولا علي (ع) چهار غزل آمده است:
اي كه رشك عارفيندن ماه تابان تيترهشير،
لبلريندن باده و لعل بدخشان تيترهشير.
تيترهشن رويينده اول گيسوي عنبر بيزدير،
يا صبادان گولشن ايچره شاخ ريحان تيترهشير. . .
*
يئتيشدي گوشيمله ايلهام غيب بهجتله،
كه اي كئچن بو جهان ايچره عمري غفلتله.
مگر ائشيتمهميسن معجز شه ديني،
نه نديمي دگيسن شاد بو بشارتله.
كه سال مين ايكي يوز سكسن أوچده بير كافير،
ورود ائديب نجف الاشرفه حكومتله. . .
همچنين از زبان «فضولي» در مدح مولا علي (ع) شعري چاپ شده است:
غنچه باغري دهر بيداديله اول قان اولور،
سونرا يوز لطف ايله كؤنلو آچيلير خندان اولور.
قطرهي باران كه بير مدت صدف حبسين چكير،
يوخ ايكن قدري تاپيب قيمت دُر غلطان اولور. . .