هفته‌نامه‌ي سهند (توركجه اطلاعات)

قسمت اول

آرشیو تصاویر برخی از شماره های هفته نامه ی سهند


هفته‌نامه‌ي سهند در تاريخ 10/ 12/ 1368 اولين شماره‌ي خود را منتشر كرد. مطالب هفته‌نامه‌ي سهند، تمامي به زبان تركي آذري بوده و اخبار، حوادث روز، دروس مذهبي، سخنان بزرگان دين، زندگينامه‌ها، زبان، تاريخ و ادبيات آذربايجان، تذكره‌ها و . . . همگي توسط استاد به زبان تركي تأليف و يا ترجمه مي‌شده است. در اين ميان افرادي نيز به استاد كمك مي‌كرده‌اند و مطالبي را جهت چاپ ارسال مي‌داشته‌اند ولي آنچه كه مسلم است، استاد به تنهايي و بعضاً توسط كمك شاگردانشان - كه آنان خود از طريق آموزش‌هاي خالصانه و جان‌نثارانه‌ي استاد، قلم به دست گرفته‌ بودند - در اين مسير دشوار گام برداشته‌اند و ايشان به مدت 15 سال، وجود خودشان را صرف تولد هفته به هفته‌ي اين نوشتار چهار صفحه‌اي كرده است. 
ترجمه‌ي اخبار سياسي، فرهنگي، اجتماعي و همچنين انكشاف، تدوين و ترجمه‌ي متون ادبي، زبانشناسي، مذهبي و . . . خود به تنهايي به گروهي چند نفره احتياج داشت ولي استاد، به تنهايي به جاي يك گروه، زحمت كشيد و عاشقانه و مثل هميشه با شور و تواني وصف‌ناپذير، هفته‌نامه را به چاپ مي‌فرستادند. طبيعي است كه در اين راه،‌ بر اساس آنچه كه از شخصيت استاد مي‌شناسيم، تمامي وقت زندگي‌ِ ايشان صرف تحقيق و پژوهش‌هاي جان‌فرسا مي‌شود. 
از آنجا كه فعاليت‌هاي ايشان فقط محدود به انتشار هفته‌نامه‌ي «سهند» نمي‌شده است، لذا جاي بسي تعجب است كه چگونه در كنار آن همه فعاليت علمي- پژوهشي، تدريس در دانشگاه و مشغله‌هاي زندگي، توانسته‌اند مسؤوليت يك هفته‌نامه را با چنين تنوع محتوا، تيراژ و چنين وسعت انتشاري بر عهده گيرند و به مدت پانزده سال آن را ادامه دهند. تحير زماني دو چندان مي‌شود كه متوجه شويم كه ايشان در ازاي اين فعاليت پانزده ساله حتي يك ريال هم مبلغي و حق‌الزحمه‌اي دريافت نكرده‌اند و مانند بسياري از مواقع، فقط از روي عشق و انگيزه به پيش تاخته‌اند و در كنار اين همه ايثار، آزار هم مي‌ديدند - كه داستان آن را بايد جداگانه نوشت- . همانطور كه دانشجويان استاد مي‌دانند، ايشان انساني بسيار پر انرژي و خستگي‌ناپذير هستند و اگر توجه و امكانات لازم به ايشان مبذول مي‌شد، به مصداق شعر مولوي:
مرا عاشق چنان بايد كه هر باري كه برخيزد،
قيامت‌هاي پر آتش، ز هر سويي برانگيزد.
فلك‌هاي را چو منديلي به دست خويش درپيچد،
چراغ لايزالي را چو قنديلي درآويزد.
چو هفصد پرده‌ي دل را به نور خود بدرّاند،
ز عرشش اين ندا آيد: بناميزد! بناميزد!

شاهكارهاي ماندگار بيشتري از ايشان در صفحه‌ي روزگار ثبت و ضبط مي‌گرديد و كساني كه با استاد از نزديك آشنا هستند مي‌دانند كه اين شعر، شرح حال زندگي ايشان است. زندگي‌يي كه در آن حرف و عمل يكي است!
پس از مطالعه‌ي «هفته‌نامه سهند» به جرأت مي‌توان گفت كه اين مجموعه، خزانه‌ي گرانبهاي زبان و ادبيات آذربايجان است. در اين گنجينه‌ي خرد، در زمينه‌ي ادبيات كلاسيك از مكتوبات شاعران و عارفاني همچون: امير عليشير نوايي،‌ بايرك قوشچو اوغلو، سيد عمادالدين نسيمي، حكيم ملا محمد فضولي، سيد ابوالقاسم نباتي، غريبي تبريزي، جهانشاه حقيقي، قاضي برهان‌الدين، سيد عظيم شيرواني، مسيحي، شاه اسماعيل ختايي، ، فضلي، ضايعي، شاهي، حبيبي،‌ علي جان قوسي تبريزي، ميرزا محسن تأثير، محمد علي صائب تبريزي، ‌ملا ولي ودادي و . . . و در زمينه‌ي ادبيات نوين از مكتوبات: ميرزا حسن رشديه، ميرزا عليخان لعلي، ميرزا عباسقلي صحت، مير حبيب ساهر، سيد محمد حسين شهريار، سهند، ميرزا محمد هجري، محمد باقر خلخالي، خورشيد بانو ناتوان، حيران خانيم، صابر و . . . استفاده كرده‌اند. در صفحات اول تا سوم نيز مي‌توان اشعار استاد را با امضاي حسين دوزگون، حسين فاضل تبريزي، حسين سرخابلي و . . . مشاهده كرد:
فخريله يازيب لوحه‌ي محفوظه خداوند:
قرآن‌دي دونيالارا اعجاز محمد (ص). 
بيز ايندي اونون شانلي يولون تعقيب ائدركن،
باشدان باشا اولدوق هامي جانباز محمد (ص). 

يكي ديگر از كارهاي استاد در اين راستا، چاپ ترجمه‌ي تركي غزليات و رباعيات امام خميني است كه با همان وزن عروضي با لطافت و بيشترين تأثير در بيان عواطف، كار ترجمه‌ي شعر به شعر را به انجام رسانده‌اند. اين اشعار به مرور در «سهند» چاپ شده‌اند. اشعار زير از آن ميان است:
عاشقم، وصل روخوندان سورا درمان يوخدور،
بئله اود جانينا دوشمز ائله بير جان يوخدور.
كؤنلومون سيرريني من، كيمسه‌يه اچماق بيلمم،
غير ياريم كه اونونچون سر پنهان يوخدور. . . 

* * * 
دلدارين كويونا ساري يولوموز آز اولسا،
بو ياتان باختيم اگر بير داها دمساز اولسا.
دان يئري‌نين نسيمي يار ائوينه يول آچسا،
او قدي سرويله پوزغون أورك همراز اولسا. . . 
* * * 
(رباعي)
اي پير طريق! دستگيرليك ائيله،
بو يولدا بيزه بو يوردا پيرليك ائيله.
مقصودا يئتيشيمه‌ديك چورودوك قالديق،
اي يار! بويور بيزه اميرليك ائيله.
* * * 
سن اهل دگيلسن اهل حققه دگمه،
اؤلموشسن اؤزون حياتا ساري اگمه.
قالخ‌سن بو درين اويخودان، اي غافيل،‌قالخ!
گل اويخولو اولماغيله اؤزون اؤگمه.

در هفته‌نامه‌ي سهند، صفحه‌ي اول مربوط به اخبار جاري كشور است. صفحه‌ي دوم اختصاص به مطالب مذهبي و فرهنگي همچون: الله تانيما، قرآن درسلري، پيغمبرلردن حيكايه‌لر، آذربايجانين شهيد عاليملري، اون ايكي امامين ترجمه‌ي حالي، دارد كه تمامي اين ترجمه‌هاي تركيِ استاد توسط «بنياد بعثت» چاپ شده است. اين كتاب‌ها با ترجمه‌ي اديبانه و علمي استاد به زبان تركي آراسته است و مي‌توان گفت كه يكي از شاهكارهاي ترجمه‌ي متون مذهبي و ديني به زبان تركي است. نام تمامي كتب مذكور، در قسمت معرفي آثار ترجمه‌ي استاد هست و علاقه‌مندان مي‌توانند براي كسب اطلاعات بيشتر به قسمت مربوطه مراجعه كنند. مثلاً از شماره‌ي 113 تا 119 نمونه‌اي از اشعار و ادبيات نوحه در آذربايجان به صورت مسلسل آورده شده است. همچنين در شماره‌هاي مختلف از هفته‌نامه بخش‌هاي مذهبي و ديني به صورت مسلسل با نام‌هاي «هامي ايچون اسلام»، «اون دؤرد معصومون ترجمه حالي»، «حضرت امام حسن (ع)»، «امام رضا عليه السّلامين اخلاق و رفتاري»، «نماز ايله تانيش اولاق»، «پيغمبر تانيما درسلري»، «اسلام تاريخينه باشلانغيج»، «حضرت علي (ع)نين نمونه‌وي حكومتي»، «اون ايكي اماملار»، «قرآن و امامليق»، «غدير خطبه‌سي» و «يهودانين خيانتي» چاپ شده است.
صفحه‌ي سوم به ادبيات، زبان، شعر و عرفان مربوط مي‌شود. در اين صفحه نيز مي‌توان دستاوردهاي علمي استاد را مربوط به ادبيات ايران زمين به زبان تركي مشاهده كرد. آنچه كه ايشان در طي سال‌هاي تحقيق و پژوهش از جواني تا آن زمان به رشته‌ي تحرير درآورده بودند به مرور در صفحه‌ي سوم اين هفته‌نامه منتشر شد. صفحه‌ي چهار نيز به مسايل سياسي، اجتماعي، اقتصادي مي‌‌پردازد. بر اين اساس به صورت تيتروار بعضي از شماره‌هاي اين هفته‌نامه را معرفي كرده و بيشتر قسمت مربوط به زبان و ادبيات را مورد توجه قرار مي‌دهيم لذا آنچه كه در ذيل مي‌آيد نمي‌تواند به طور كامل، تصوير كلي هفته‌نامه‌ي سهند را بنماياند:


شماره 32
صفحه‌ 2. شهداي عالم آذربايجان (آذربايجانين شهيد عاليملري): در اين بخش «سيد عماد الدين نسيمي» عارف و عاشق حروفي مسلك قرن هشتم و نهم، معرفي شده است و در انتها يك مثنوي معروف و يك غزل اشتهار يافته از وي آمده است:
درياي محيط، جوشا گلدي،
كؤون ايله مكان خروشا گلدي.
سيرر ازل اولدو آشكارا،
عارف نئجه ائيله‌سين مدارا . . . 

و:
منده سيغار ايكي جهان، من بو جهانا سيغمازام،
گؤهر لامكان منم، كون و مكانا سيغمازام. . . 

صفحه‌ 3. ترجمه‌هايي از فارسي كه توسط «مير حبيب ساهر» انجام گرفته معرفي شده است. حبيب ساهر - شاعر توانمند و صاحب سبك ايران- بنيانگذار شعر نوي تركي در ايران است. او كسي است كه به خاطر دوستي‌اش با نيما، اين انديشه را در ذهن نيما يوشيج نيز انداخت تا تحولي در سرايش شعر ايجاد كند ولي تنگ‌نظري‌هاي رژيم شاهنشاهي مانع از آن شد كه حبيب ساهر بتواند درخششي شايسته پيدا كند. لذا مردم شعر نو را با نيما يوشيج مي‌شناسند. نمونه‌اي از ترجمه‌ي وي را كه در اين شماره آمده است مي‌آوريم:
شيخ سعدي‌دن:
من ندانستم از اول كه تو بي‌مهر و وفايي،
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نيايي.
* * *
دوستلوغو قيردين اونوتدون مني اي نازلي سارا،
يوخوموش سنده دئمك، اي گؤزليم، مهر و وفا.
گول جمالين گؤرن آنلار نه ايچون مجنوني،
ده‌لي، ديوانه ائديب، چوللره سالميش ليلا. . . 

خواجه حافظ‌دن:
بي‌مهر رخت روز مرا نور نمانده است،
وز عمر، مرا جز شب ديجور نمانده است.
* * * 
سنين گونش كيمي آيدين أوزوندن آيريلالي،
قارانليغا بورونوبدور ايشيقلي گونلريميز.
سني وداع ائله‌ين گون او قدر ياش تؤ‌كدوم،
كي گؤزلريمده ايشيق قالماييبدي، آه! سن‌سيز. . . 

شماره 38:
صفحه‌ 3: معرفي «سيد عمادالدين نسيمي» و قصيده‌اي از وي:
باغلا اميد آللاها تا وصل اولا هجران كؤنول،
تا گليب جانين اولا دوست گورمه‌ين شادان كؤنول.
دوزدو كي چوخ يانديرار هجران غمي اما گليب،
مقصده چاتماق همين بو درد اولار درمان كؤنول.

شماره 42
صفحه 2: «الله تانيما»، «اون ايكي امامين ترجمه‌ي حالي».
صفحه‌ 3: چهار غزل از «بايرك قوشچو اوغلو» شاعر و عارف قرن دهم. قوشچو اوغلو يكي از صاحبان ذوق و لطافت است كه در ميان دراويش اهل حق ظهور كرد و اشعاري عاشقانه در رساي سلطان عالم مولا علي از وي برجاست. مطلع اولين غزل وي چنين است:
ايلاهيم! ياريني ياردان آييرما،
ياريني دين و ايماندان آييرما. . . 

يك غزل از «صائب تبريزي» شاعر بلندآوازه‌ي سبك هندي كه در كودكي همراه با خانواده از تبريز به اصفهان كوچ كرد:
عومر كئچدي، سفر اسبابيني آماده قيلين،
هر نه سيزده كسه تيغ اجل، اوندان كسيلين! . . .

شماره 44
صفحه‌ 2: «قرآن درسلري» (درس‌هايي از قرآن)، «اون ايكي امامين ترجمه‌ حالي» (شرح حال دوازده معصوم).
صفحه‌ 3: يك غزل از «سيد ابوالقاسم نباتي» عارف و شاعر قرن سيزدهم، متولد در شهر اوشتوبون:
عشق جاميندان ايچن كيمسنه هشيار اولماز،
نه بو دونيادا، قيامتده‌ده بيدار اولماز. . . 

و يك غزل از «غريبي تبريزي» عارف و شاعر قرن دهم هجري است. از وي كتابي تحت عنوان «ديوان غريبي و تذكره‌ي مجالس شعراي روم» توسط استاد در سال 1382 چاپ شده است كه در آن اولين تذكره‌ي تركي كه توسط استاد كشف شده، معرفي شده است و غزل‌ها، قصايد، تركيب‌بندها، ترجيع‌بندها، دؤردلوكلر، بئشليكلر و مثنويات ضبط و ثبت شده است:
عشق ايله، اي ماه! تا كيم ارجمند ائتدين مني،
جانيما چوخ داغ ووروب خوش دردمند ائتدين مني. . . 

شماره 48
در اين شماره، كتاب «وسيلة النّجات» اثر «سليمان دده» در قرن نهم هجري معرفي شده است. اين كتاب، يك مثنوي هفتصد بيتي در رابطه با پيامبر اسلام است. مثنوي اين چنين آغاز مي‌شود:
چون كه حق اولليگين بيلدين عيان،
دينله ايندي قيلايين صنعون بيان:
حق تعالي نه ياراتدي اوّلا،
جمله مخلوقدان كيم او، اوّل اولا. . . 
گر محمد اولسا ايدي اي يار،
اولماز ايدي آي و گون، ليل و نهار.
گر محمد گلمه‌ سئيدي عالمه،
قاچ عزت اينمز ايدي آدمه. . . 

شماره 50
در اين شماره ادبيات عاشيق‌هاي آذربايجان – خزينه‌ي ادبيات شفاهي- با شرح حال و نمونه‌ي اشعار «عاشيق قورباني» شناسانده مي‌شود. عاشيق قورباني يكي از عاشيق‌هاي دوره‌ي صفويه است. او كسي بوده است كه همچون مولوي و يونس امره، چيزي شبيه به وحدت وجود را در اشعار خود بيان مي‌كرده است:
نازلي درويش، ناز ائيلمه،
يئله ناز ائيلمك اولماز.
بو نهان سؤزوم واردي سانا،
ائل ايچينده دئمك اولماز.

درديم سؤيله بيلنلره،
درد باشينا گلنلره.
هر أوزونه گولنلره،
اعتبار ائيلمك اولماز. 

درويش اؤل درويشلر ايله،
حاققا لاييق ايشلر ايله.
هئچ سينانماميشلار ايله،
دوز رفتار ائيلمك اولماز.

قورباني دئير گتيرمزه،
كؤهنه درديم اولدي تزه.
درد بيلني درد بيلمزه،
گيرفتار ائيلمك اولماز.
شماره 54:
تاريخ 26/1/1370 آغاز سلسله مقالاتي است از استاد، در معرفي حكيم نظامي گنجوي و تأثير وي بر روي شاعران و عارفان پس از خود به رشته‌ي تحرير در آورده‌اند كه در طي چندين هفته در هر شماره به چاپ رسيده است. اين مقالات به مناسبت كنگره‌ي بزرگداشت حكيم نظامي گنجوي كه در تبريز برگزار مي‌شد به رشته‌ي تحرير در آمده است. 
در اين كنگره، استاد مقاله‌اي تحت عنوان «نظامي، داستان‌سراي آذربايجان» ارائه كردند.

شماره 55:
همانطور كه اشاره شد، در مقاله‌ي «تأثير نظامي گنجوي در ادبيات ما» ابتدا «احمدي» صاحب مثنوي «جمشيد و خورشيد» معرفي شده است. احمدي شاعر قرن نهم هجري است كه در سرودن مثنوي خود از اشعار نظامي تأثير پذيرفته است چنانكه مي‌گويد: 
شراب ارغواني ائديبسن نوش،
نواي ارغنونا توتدولار گوش.

نظامي نيز در «خسرو و شيرين» بيتي اينچنين دارد:
سماع ارغنوني گوش مي‌كرد،
شراب ارغواني نوش مي‌كرد.

و يا:
(احمدي)
حقين خلقينه دائيم داد ائدردي،
جهاني عدل ايله آباد ائدردي.
(نظامي)
جهان افروز هرمز داد مي‌كرد،
به داد خود، جهان آباد مي‌كرد.

در جاي ديگري از اين شماره «يونس امره» عارف صافي ضمير و شاعر قرن هفتم معرفي مي‌شود. وي، اصالتاً اهل آذربايجان غربي بوده ولي در جواني به آناطولو كوچ كرده است. پس از معرفي مختصر وي،‌ چند ايلاهي از وي آمده است:
عشقدن دعوي قيلان كيشي هئچ آنمايا حرص و هوا،
عشق ائوينه گيره‌نلره، آيروق نه ميل و نه وفا. . . 
*
ايكي جهان زندان ايسه، گرك منه بستان اولا،
آيروق منه نه غم- غصه، چون عنايت دوستدان اولا. . . 
*
اي عاشقلار! اي عاشقلار! عشق مذهب و ديندير منه،
گؤردو گؤزوم دوست يوزونو ياس قامو دوگوندور منه. . . 
*
عشق مقامي عاليدير، عشق قديم ازليدير،
عشق سؤزوني سويلين جمله قدرت ديليدير.
*
نيته ليگوم صوران ائشيت حكايت،
سو و توپراق اودويئل اولدي صورت.
در بخش ديگر، اشعار يكي از شعراي دوره‌ي افشاريه به نام «زيله‌لي فدايي» آمده است:
بير درديمي، مين درمانا دگيشمم،
چونكه اول درديمين درمان ايچينده.
يارام آچيب افلاتونا دانيشمام،
يارا مرهم وئرن لقمان ايچينده. . . 

شماره 56:
در اين شماره در قسمت «تأثير نظامي بر ادبيات ما» ابتدا به معرفي «عرفي شيرازي» پرداخته است كه در «فرهاد و شيرين» خود چنين آورده است:
كنون درگاه «عرفي» بوسه‌گاه است،
مرا از گنجه تا شيراز راه است.
بيا دلق وداع انداز بر دوش،
بكش قبر نظامي را در آغوش.
طلب كن همتي از روح پاكش،
زيارت‌نامه‌اي بستان ز خاكش.
كه نزد آن «شهنشاه معاني»،
توان ره يافتن زين ارمغاني.

نام بعضي از كساني كه در آثار خود به نوعي از نظامي تأثير پذيرفته‌اند به شرح زير است:
قطب قيبچاغي ( قرن هشتم)، فخرالدين يعقوب بن محمد فخري (قرن هشتم)، يوسف سنان‌الدين شيخي (قرن نهم)، عليشير نوايي (قرن نهم) حمدالله حمدي، عطايي، فيضي، صبحي‌زاده، بهشتي، چاكري، احمد رضوان، حياتي، جليلي، عارف چلبي، فتح الله، فضلي، لامعي، صدري، آهي، حريمي قورقود، فصيح احمد دده، مصطفي آقاناصر، ناكام شيرواني و . . . 
از شعراي عثماني، ضياء پاشا در مثنوي خود «خرابات» چنين آورده است:
بيردير يئنه، ليك، او پير فاني،
يوخ «خمسه»سينه نظيره ثاني.
تنظيره اونو، امير خسرو،
ائتميش ايدي گرچه همت نو،
طبعينه بيهوده وئردي رنجه،
هاردا دهلي و هاردا گنجه!

در بخش ديگري از اين هفته‌نامه ترجمه‌ي تركي بعضي از رباعيات «خيام نيشابوري» آمده است كه توسط «حبيب ساهر» صورت پذيرفته است:
(خيام)
بر چهره‌ي گل، نسيم نوروز خوش است.
(ساهر)
گول چهره‌سينه باهار نسيمي ياراشير،
زيبا اولانا، چمن حريمي ياراشير.
دگمزكي كئچن گونلريميزدن دئيه‌سن،
گل باده ايچك بوگون، كي گون داغدان آشير.

(خيام)
از منزل كفر، تا يقين يك نفس است.
(ساهر)
كفر ايله، اينان فاصله‌سي آزدير، اينان،
شبهه‌يله، يقين ووروشمادا، بعض زمان.
سن گل بو عزيز حياتيني ائتمه تباه،
فكر ائيله نه‌دير حيات؟ بير قيسا زمان.

(خيام)
اي دل تو به ادراك معاني نرسي.
(ساهر)
سن، بونجا معماني قانيب، آنلاماسان،
چوخ رمزلي سؤزلري قانانماز انسان.
گل يئرده قيزيل‌مي‌له يارات بير جنت،
جنت دئييلن يئره يئتيشمزسن، اينان.

شماره 57:
در قسمت چهارم از مجموعه مقالات «تأثير نظامي بر ادبيات ما»، مثنوي «خسرو و شيرين» اثر «يوسف شيخي» معرفي شده است. يوسف شيخي، شاگرد «احمدي» شاعر و «سيد شريف جرجاني» بوده است. اين مثنوي 6944 بيت دارد و در بيشتر جاها يا ابياتي با مضمون اشعار نظامي آورده و يا صحنه‌هايي از خسرو و شيرين نظامي را تداعي مي‌كند:
خدايا بيزه توفيقي رفيق ائت،
مقام حقّه تحقيق طريق ائت.
آچيق توت حكمت و توحيد بابين،
گؤزوموزدن گؤتور تقليد خوابين.
يقينين نورونو جانا چيراق ائت،
كؤنولدن ظلمتِ شكي ايراق ائت. . . 
گؤزومده بحر يوخ بير قطره شبنم،
سؤزومده مهر، من كم، ذرّه‌دن كم.
بلي، هر ذرّه‌نين وار بير وجودو،
كه ائدر مهر و شوق ايله سجودو. . . 

در بخش ديگر اين هفته‌نامه قسمت ديگري از ترجمه‌هاي «حبيب ساهر» از رباعيات «خيام نيشابوري» آمده است:
(خيام)
چون عمر به سر رسد، چه بغداد و چه بلخ.
(ساهر)
ايستر آجي، يا شيرين، حياتين كئچه‌جك،
باغدادلي‌دا، بلخلي‌ده بومي‌دن ايچه‌جك.
شنليكله ياشا، دوشون كي بيزدن سونرا،
آي غربه دؤنوب، سونرادا شرقه كؤچه‌جك.
(خيام)
بنگر ز جهان چه طرف بربستند؟ هيچ!
(ساهر)
گؤردوم نه خير فيرتينالي دونيادا؟ هئچ!
محصولو حياتين نه اولورموش؟ اودا، هئچ!
بير توي شامي‌يم، سؤنوب هئچه چيخديم آه!
بير جام جم، سينيب‌دا گئتديم بادا هئچ.

شماره 59:
در اين شماره «محيي گلشني» معرفي شده است. وي، در سال 953 هجري متولد شده است. محيي گلشني، مريد و شاگرد «شيخ ابراهيم گلشني تبريزي» بوده است. شيخ ابراهيم گلشني، بنيانگذار طريقت «گلشنيه» در قرن دهم هجري است. 
از محيي گلشني 14 كتاب گرانجاي باقي مانده است:
1. نفحات الاسحار.
2. هدي الحرمين.
3. لغات و قواعد بالي‌بيلن.
4. اخلاق كرام.
5. تفسير سوره القدر.
6. حق اليقين.
7. عقايد رساله‌سي.
8. قيرخ حديث شرحي.
9. حسن و دل (مثنوي).
10. غزاله‌نامه (منظوم اثر).
11. تمثيللر.
12. ساريق (= دستار. منظوم اثر).
13. مشاهد الوجود.
14. مناقب شيخ ابراهيم گلشني.

در بخش ديگر هفته‌نامه نمونه‌اي از فولكلور آذربايجان تحت نام «نغمه‌هاي قهرماني كوراوغلو» آمده است. اين نغمه چنين آغاز مي‌شود:
مني بينادان بسله‌دي،
داغلار قوينوندا، قوينوندا.
تولك ترلانلار سوسله‌دي،
داغلار قوينوندا، قوينوندا.
*
دولاندا ايگيد ياشيما،
ياغي چيخدي ساواشيما.
دليلر گلدي باشيما،
داغلار قوينوندا، قوينوندا. . . 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید