-34-
زماني كه در ميان عالم اضداد، شروع كنيم به دوست داشتن، سايههاي نفرت و كينه نيز با آن همراه خواهد بود. روز و شب، دوستي و دشمني با يكديگرند. در مسير عرفان، ادراك انساني ميتواند از دوستي و دشمني، از غم و شادي فراتر برود. در نتيجه دوستيهاي او از جنسي نيست كه قطب مخالف داشته باشد. شاديهاي او از نوعي نيست كه دستخوش غم قرار گيرد. به انسانها نيكي ميكند، اما نه از جنس خوبييي كه در كُنش متقابل با بدي است. مهرورزي و نيكي او مغناطيس مخالف ندارد. چيزي است ماوراي اين خوبيها و دوستيها.
حافظ ميگويد:
بندهي پير خراباتم كه لطفش دائم است،
ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست!