دکتر ح. م. صدیق
سرآغاز
قشقایی پژوهی و نگاه به تاریخ و فرهنگ ایل سرافراز قشقایی در سالهای پیش از انقلاب، نوعی فرهنگستیزی به شمار میرفت.
در سیر تاریخی «فرهنگ ستیزی» و «تمدن زدگی» و رودرویی با سیاست همسان سازی ملّی، بیشتر اقوام ایرانی، به ویژه تركان، سه حالت را داشتهاند كه طبق آن میتوانیم سیر تاریخی این پدیده را در نیم قرن اخیر به سه دورهی مشخص و سه مرحله تقسیم كنیم:
الف. حالت گرایش شك آمیز و صبورانه به همسان سازی برای اقتباس پارهای از شیوه های «تمدن» جهت حفظ «فرهنگ» و نوامیس قومی بدون ژرفا كاوی محتوایی از دسائس سیاستگذاران همسان سازی، یا دورهی «ملیگرایی».
ب. مرحلهی تسلیم به سیاست همسان سازی و آغاز فرهنگ ستیزی و تقلید چشم و گوش بسته یا دورهی «ملّی زدگی».
ج. مرحلهی معنویت گرایی و طرد عناصر غیر بومی ناهمگون و كشف حیل و دسائس سیاستگذاران یا دورهی «بازگشت به خویشتن» و تكیه بر سنتهای نیرومند قومی و تاریخی و ایلی در آمیزهای از ایمان، تعصّب مذهبی و احساسات اسلامی.
ایل سرافراز قشقایی اكنون مرحلهی سوم از این سیر تاریخی را تجربه میكند و تسریع این تجربه به گردن نسل نوپا و برومند ایل است.
پیشینهی زبان قشقایی
زبان تركی مادر، دارای دو تنهی بزرگ «تركی شرقی» و «تركی غربی» است و تركی قشقایی یكی از شاخههای پربار تركی غربی به شمار می رود. از دیگر شاخههای مهم آن میتوان تركمنی، تركی آذربایجان و تركی عثمانی یا استانبولی را نام برد.
در تقسیم بندی و دوران بندی تكوین زبان و گویشهای تركی و ادبیات آن به سه دورهی اصلی زیر توجه و اعتنا بایسته است:
الف. دوران نخستینه یا باستانی كه در بستر فولكلور، گسترهی اسطورهای و میتولوژیك (Mithologiqu) و در زمینهی كتابت و نگارش پارههای نظم و نثر تركی به كار رفته در الواح سومری و عبارت پروتوترك (Proto Tourk) سرودهای «گاثه» و بخشهای گونهگون مجموعهی اوستا موردنظر است.
ب. دوره مشترك و همسان (Common Period) كه حكایت از وحدت فرهنگی اقوام تركی زبان دارد و نمادهای آن هم در ادبیات مكتوب و هم در مواد ادبیات شفاهی و فولكلور قشقایی به چشم میخورد.
ج. دوران خود ویژه، كه از پانصد سال پیش، برای هر یك از گویشها طالعی جداگانه را رقم زده است و برای ادبیات قشقایی نیز خصوصیتهایی را ایجاد كرده است. نامهای درخشانی چون «میرزا محمد ابراهیم مأذون و جهانگیرخان قشقایی»، بر تارك این دوره از تاریخ زبان و ادبیات قشقایی میدرخشد.
اما، به هر انجام، به نظر ما، نمیتوان تاریخ زبان و ادبیات قشقایی را از دورهای كه ادبیات خود ویژه شروع میشود، آغاز كرد و آن را نوعی ظلم و بیانصافی در برخورد با پیشینهی فرهنگ قشقایی به حساب میآوریم و همزیستی مشترك تركی، قشقایی را با شاخههای دیگر تركی غربی انكار و بیاعتبار می كنیم.
در میان این شاخهها، تركمنی ویژگیهایی در ساخت آوای (Phonologi) و هم در ساختار لغوی و سازهپردازی (Morphologi) بدون وجوه افتراق نحوی، دارد كه باعث جدایی اندك آن با دیگر شاخهها شده است. اما در تركی قشقایی این ویژگیها، بسیار كمرنگ و ضعیف است. ولی به هر تقدیر، وجوددارد كه میتوان آنها را در دو گروه دسته بندی كرد:
الف. ویژگیهای دیر پای یا سومری و خلجی.
ب. ویژگیهای نوین یا صفوی.
به جاست كه به هر یك از این ویژگیها، نظری گذرا بیندازیم:
ویژگیهای سومری
تركی قشقایی، نسبت به دیگر شاخههای تركی غربی، نشانههای نیرومند و ریشهداری را از تركی سومری در خود حفظ كرده است و بدینگونه باید ادعا كنیم كه پیشینهی ادبیات مكتوب دوران نخستینهی تركی قشقایی در ایران به هفت هزار و دویست سال پیش میرسد. الفاظ تركی به كار رفته در این الواح اكنون با اندك تغییرهای آوایی در تركی قشقایی رایج است. در اینجا برای نمونه برخی از قواعد ابدال، اسقاط، حذف و قلب آوایی آواكها و واكها را در سیر تاریخی تركی سومری تا تركی قشقایی در زیر می آوریم:
1. ابدال D در سومری به Y در قشقایی
فارسی |
قشقایی |
سومری |
شعر و سرود |
ییر |
Dir |
قطع كردن و بریدن |
یار (ماق) |
Dar |
طناب |
ایپ (ییپ) |
Dip |
روغن |
یاغ |
Dig |
زمینی |
یئر (یك) |
Dirig |
ضخیم |
یوغون |
Dughud |
انجام دادن |
یاپ (ماق) |
Dap- tap |
دشمن |
یاغی |
Daghi-taghi |
شستن |
یو (ماق) |
Du-tu |
بزرگ |
اولو |
Dulu |
2. اسقات G در سومری و یا ابدال آن به Y در قشقایی
سنگین |
آغیر |
Gamir |
لاغر |
آریق |
Gariq |
جوی |
آرخ |
Garq |
بیرون |
ائشیك |
Gishig |
تكان دادن |
ایت (مك) |
Gid |
كار و بیشه |
ایش |
Gish |
درخت و گیاه |
یی |
Gi |
3. ابدال M در سومری به Q در قشقایی
ماندن |
قاله (ماق) |
Mal |
شكم |
قارین |
Marin |
ابرو |
قاش |
Mash |
هفت |
قوشا |
Mosh |
صدا، فریاد |
كوی |
Mu |
خون |
قان |
Mun |
غلام |
قولو |
Mulu |
پرنده |
قوش |
Mush |
4. اسقاط و یا ابدال N در سومری به Y در قشقایی
بریدگی |
یاریق |
Narum |
گوهر |
اینجی |
Yinji |
توده، انباشته |
ییغین |
Nighin |
نزد، ساحل |
یانگ |
Nang |
خوابیدن |
یات (ماق) |
Nat |
5. ابدال S در سومری به Y در قشقایی
پشم |
یونگ |
Sung |
نصف، نیمه |
یاریم |
Surim |
یخه |
یاخا |
Zag |
برهنه |
یالینگ |
Zaling |
نوشتن |
یاز (ماق) |
Saz |
باریدن |
یاغ (ماق) |
Sagh |
راه رفتن |
یئر (یمك) |
Sir |
6. ابدال sh در سومری به ch در قشقایی
وقت |
چاغ |
Shagh |
پشه |
چیبین |
Shibin |
چوپان |
چوبان |
Shipad |
شعلهور كردن |
چاخ (ماق) |
Shaq |
7. ابدال D در سومری به N در قشقایی
روز |
گون |
Kud |
چوپان |
چوپان |
Shipad |
ضخیم |
یوغون |
Dughud |
شمار و اعتبار |
سان |
Shad |
8. ابدال M در سومری به K در قشقایی
دو (عدد) |
ایكی |
Immi (a) |
آبجی، خواهر بزرگتر |
اكه |
Geme |
9. ابدال R در سومری به Z در قشقایی
كندن |
قاز (ماق) |
Khar |
بریدن |
أوز (مك) |
Gur |
10. حفظ نون غُنه در قشقایی
صباح، پگاه |
تانگ |
Dang-tang |
كلفت |
قالینگ |
Qalang |
چیز، شئی، چه؟ |
ننگ |
Neng |
خداوند |
تانگری |
Dingir |
11. حفظ و انتقال تلفظ سومری به قشقایی
سنگین |
آغیر |
Aghar |
آویزه |
آسقی |
Azghoo |
گفتن |
دئ (مك) |
Di |
دویدن |
قاش (ماق) |
Qash |
انجام دادن |
قی (لماق) |
Qi |
ریختن |
تؤك (مك) |
Dug |
ظرف و ظروف |
قاب قاجاق |
Qubqaqaq |
زمین و خاك |
قورو |
Qur |
عقل و خرد |
اوس |
Ush |
آهن |
تمیر |
Tibira |
روح و روان |
تین |
Tin |
بافتن |
توخو (ماق) |
Tuq-u |
بررسی تطبیقی و تكمیل جدول فوق باید در برنامهی قشقایی پژوهی معاصر قرار گیرد. گویش تركی قشقایی، امروزه به لحاظ ویژگیهای آوایی و سازه شناسی، یكی از كُهنترین و اصیلترین اسناد تركی باستان و سومری و خلجی شمار میرود كه برای ایل سرافراز، پیشینهی حضور هفت هزار ساله در بین النهرین و استان فارس و مداین تا شیراز را رقم میزند. در قشقایی واكها، مانند همهی شاخههای دیگر تركی غربی صورت كوتاه دارند و این حالت به خلاف تركمنی و برخی استثناها در استانبولی، سبب تحقق قانون هماهنگی آوایی میشود. از سوی دیگر نون غُنه (ng) كه ویژگی تركی باستان و تركی سومری و تركی خلجی است، هنوز در قشقایی حفظ شده است و نیز آواكهای بسیاری از افعال قشقایی با صورت كهن خود رایج است.
ویژگیهای نوین یا صفوی
از دوران صفویه و نیز قبل و بعد از آن گروههای كثیری از قبایل و عشیرههای آذربایجان به میان قشقائیان كوچانیده شدند به گونهای كه از سویی سبب گسترش ایل سرافراز در سرتاسر منطقه گشتند تا جایی كه منطقه در تقسیمبندی جغرافیایی دورهی قاجار «ولایت قشقایی» نامیده شد و از سوی دیگر ویژگیهای گویشی تركی آذربایجان با ویژگیهای سومری و خَلجی باستان در هم آمیخت و سبب پیدایی دورهی ادبیات كلاسیك نوین قشقایی نیز گشت كه امروز فرزندان ایل سرافراز یاد درخشانترین چهرهی این دوره «میرزا محمد ابراهیم مأذون قشقایی» را گرامی میدارند.
دوران خود ویژه
همانگونه كه گفتیم یافتههای باستان شناسی و اسناد مكتوب تاریخی و نیز قرائن موجود در مواد ادبیات شفاهی اقوام مختلف ساكن مناطق جنوبی و مركزی ایران، حكایت از حضور فعال هفت هزار سالهی قشقائیان در این مناطق دارد و روشن ساختیم كه برخی از وجوه افتراق ویژگیهای دیالكتولوژیك و گویشی تركی قشقایی با تركی آذربایجان و دیگر گویشهای تركی غربی به همین سبب است. ایجاد این همه وجوه افتراق دیالكتولوژیك یا گویشوری و سمانتیكی یا معنایی را نمیتوان تفاوتهای لهجهای به حساب آورد كه آن هم در 200-300 اخیر به وجود آمده باشد. ضوابط زبانشناسی علمی اجازهی چنین قضاوتی را به ما نمیدهد.
اما باید بگوئیم كه از دوران صفویان به این سوی، مجموعهی خودْ ویژهی تاریخ ادبیات قشقایی آغاز میشود. پژوهشگران زبان و ادبیات قشقایی این دورهی نوین را با نام سید محمد ابراهیم میرزا مأذون آغاز میكنند و با ذكر احوال یوسف خسرو قره قانلی، مسیح خان قره چایلی، حسینعلی بیگ بیات و قول اروج آن را تا به امروز میرسانند.
مأذون سه سال پس از حكیم جهانگیرخان در میان تیرهی «قادرلو» متولد شد و دوران جوانی را با نواختن و خواندن «الهی»ها در ساز و تحصیل علوم و معارف اسلامی عصر سپری كرد. تلمیحات قرآنی و اشاره به آیات متعدد قرآن مجید در اشعار او، و مفاهیمی چون اعراض از زخارف این جهانی، نعت رسول اكرم(ص) و ذكر فضائل حضرت علی (ع) ، همه نشانگر آن است كه مأذون حاصل دین مداری و فضیلت محوری در تاریخ شعر قشقایی بوده است و در كنار آن توجه عمیق به فلسفه و ذكر علل و اسباب خلقت كائنات و آوردن اصطلاحات فلسفی در شعر، نشان میدهد كه وی در فلسفهی اسلامی نیز ید طولایی داشته است:
منع ائدن باطیلی، حقّی بویوران،
حلالی حرامدان سئچن آییران،
ییخان بتخانهنی، منبر قاییران
قدم باسان مصلّایا، محمد (ص)
عارف بیلر بوكلامی، بو دینی،
اوخوسا حق كلامیندا یاسینی.
یارب اولور باخا قیامت گونی
مأذون كیمی بینوایا محمد(ص) ؟
وارد كردن فرازهای اندیشهی فلسفی در شعر دورهی نوین قشقایی، شاید اول بار نصیب مأذون شده است:
من گلمهدیم بو دنیایا غم چكم،
غم وار ایمیش، بو غمخانا وار ایمیش.
می ایچمك چین گؤتورمهدیم جام جم
می وار ایمیش بو میخانا وار ایمیش.
بیرینین دردی چوخ، بیری دردی آز
بیری دلپریشان، بیری دلنواز.
مجنون مست عشق و لیلی مست ناز
داغ وار ایمیش، بو دیوانا وار ایمیش.
مأذون گرچه فلسفه میداند و شعر فلسفی میسراید، اما در تعارض عقل و عشق، راه عشق را برمیگزیند و عاشقانه جامهی كهانت از تن بر میكند و همه جا را خانهی عشق میپندارد:
الست ربكّم طبلین چالاندا،
دوست و دوشمن امتحانی قیلاندا،
دوست سؤال ائدنده جواب آلاندا،
بیان ائتدیم عشق آدینی داها هئچ.
باخین نجدین تورپاغینا، داشینا
یاس توتوب مجنونون گؤزو یاشینا
مسكین مأذون اؤلسه قبیر داشینا
یازین: آمان، عشق ائویدیر، داهی هئچ!
این عشق سبب میشود كه مأذون قشقایی، گاهی چون نباتی به رقص درآید و چون مولوی فغان بردارد و چون فضولی مست و مدهوش شود و سر از پا نشناسد. و گاه مانند شیخ محمود شبستری در فراسوی كفر و ایمان سخن گوید:
دلبر بئله بیزدن آپاریب آرام،
بیلمنم دل نهدیر، دل آرام نهدیر.
بئله مست عشق اولموشام آنلامام،
ساقی نهدیر، شراب نهدیر، جام نهدیر؟
بیلمم نهیم یا نه ایدیم ازلدن
یا نه اولاسیام چیخام بو حالدن
چكیب گتیردیلر نئچه محلدن
هئچ بیلمهدیم مطلب نهدیر، كام نهدیر.