در قسمت اول از اين مقاله، ده رسالهي موسيقي معرفي شد و اينكه به معرفي دو رسالهي ديگر ميپردازيم.
11-4. طرب نسيمي شيرواني
اين رساله به سيد عمادالدين نسيمي شيرواني شاعر بلندآوازهي تركيسراي آذربايجان منسوب است. نسيمي شيرواني مريد و شاگرد فضل الله استرآبادي تبريزي معروف به «شاه فضل» و جانشين او در سلك حروفيان بود. ديوان پر حجمي به تركي آذري دارد و در تاريخ شعر تركي در قرن هشتم نقطهي عطف به شمار ميرود. او در سال 820 در شهر حلب به طرز فجيعي شهيد شد.
نسيمي شيرواني به زبانهاي عربي و فارسي نيز آثاري بر جاي گذاشته است. به زبان فارسي گذشته از ديوان، رسالهي «طرب نسيمي» به وي منسوب است. از اين رسالهي منظوم نسخهاي در مجموعهي ش 48 نجم، مجلس (7249/ 39537) نگهداري ميشود كه در سدهي دوازدهم به خط نستعليق استنساخ شده است. «رسالهي طرب نسيمي» كه در اين مجموعه قرار دارد در 27 برگ و هر برگ در يازده سطر نگاشته شده است.
سراينده خود نام رساله را «نسيمي طرب» ناميده است، آنجا كه گويد:
كه نام رساله ز نامم بدان،
«نسيمي طرب» نام اين شد روان
ولي به «رسالهي طرب نسيمي» معروف است. خلاصهي اثر را مؤلف فهرست نسخههاي خطي فارسي و نيز گردآورندهي «واژهنامهي موسيقي» (ج 3) آوردهاند كه در اينجا نقل ميكنيم.
وي در نگارش اين اثر، به اثر قطب الدين شيرازي، «درّة التّاج» توجه داشته همچنين به آثار ديگري چون «الادوار» اورموي و «زوايد الفوايد» مراغي نظر داشته، و مطالب خود را در سي و نُه فايده و نوزده مطلب نگاشته است.
مؤلف فوايد را بدينگونه تنظيم كرده است:
• فايدهي اول در بيان الفاظ و احاديث اربعهي نازل در شأن تغنّي كه اشاره دارد به فرمودهي پيغمبر (ص) «ما اذن الله النّبي ما اذن يتغنّي القرآن و قال لَيسَ منّا من لم يتغنّ بالقرآن، متّفق عليه و قال: زينوا القرآن بِاصواتكُم فَاِنَّ الصّوت الحَسَنَ يزيد القرآن حُسنا».
• فايدهي دوم: در شرح و بيان احاديث اربعه و آنكه درباره و شأن تغنّی است.
حديث اول:
حديثي كنون گوش كن از مني
كه نبود به طبع سليم اجنبي
و در حديث دوم:
دگر يك حديثي به حسن نغم
بدان از رسول اجميل الشّيم
و در حديث سوم:
حديث دگر از رسول خدا
به تزئين اصوات باشد جدا
به آواز قرآن مزيّن كند
كه از پرتو او به دولت رسد
و در بیان حديث چهارم:
نه تحسين اصوات وامر در آن
حديث صحيح آورم در ميان
مؤلف پس از ذكر مطلب اول در بيان نگارش رساله، و سؤالش از اهل خراسان كه علم تركيب نغم چيست، ميافزايد كه «درة التّاج» علامه قطب شيرازي را نزد استاد خوانده بوده:
ز روي عمل نزد استاد كار
گرفتم از او كار بالاي كار
دو گل از گلستان فضل و كمال
كه باشند هر يك عديم المثال
صفيالانام آنكه او مؤمن است
دگر عبد قادر گران معدن است
• فايدهي سوم: در توضيح نام كتاب و وجه تسميهي آن به نسيمي:
نسيمي طربناك از هر مقام
وزيد و بياورد از آن جا پيام
كه نام رساله ز نامم بدان
«نسيم طرب» نام اين شد روان
سپس به بيان فوايد ديگر پرداخته و ضمن هر فايده مطالبي را دربارهي موسيقي بيان ميدارد.
• فايدهي چهارم: در معرفت موسيقي و دو قسم آن: علم نغمه و علم نقره. و مطلب دوم كه بيانگر معرفت صوت كه اصل نغمه است (باب اول از نوع اول از قسم موسيقي).
• فايدهي پنجم: در بيان معرفت، باب دوم از نوع اول از قسم موسيقي كه معرفت نغمه است.
• فايدهي ششم: در بيان معرفت مراتب نغم يعني پستي و بلندي نغمه.
• فايدهي هفتم: در شرح مراتب اربعه از درجات نغم يكي اقرب و يكي قريب و اقرب انسب است.
• فايدهي هشتم: وجه مشابهت آوازهها را به همان درخت خدنگ بيان ميكند.
عروق درختان اثني عشر،
وز آن هر دو يك رشته شاخ دگر
كه يعني يك آوازه از دو مقام
شود ظاهر آنگه كه خواهي تمام
مطلب چهارم، كه لزومي ندارد هر مقام را، شعبهي خودش فوق و تحت آن باشد.
• فايدهي نهم: حصول كدام شعبه از كدام مقام است و آنكه نام كداميك از شعبهها تكرار ميشوند.
• فايدهي دهم: در معرفت حصول هر آوازه از دو مقام. و مطلب پنجم دربيان سؤال و جوابي كه تعلق دارد به شعبههاي هر مقام. در اين رساله به كلام منثور از روي گفتههاي صفيالدين عبدالمؤمن و محييالدين عبدالقادر و ديگران استناد شده است.
• فايدهي يازدهم: در بيان آن اسامي كه در پردههاي ديگر تكرار شده، و بعضي مشترك باشند بين دو پرده، و . . .
• فايدهي دوازدهم: در بيان اسامي پردههايي كه در عين موضوع خودش اطلاق كند. و مطلب ششم در بيان معرفت هر پرده، مركب از چند نغمه است كه در سه باب آمد (1- در بيان كميت نغمات مقامات. 2- در كميت نغمات آوازات. 3- در بيان كميت نغمات شعب).
• فايدهي سيزدهم: چگونگي ظهور نغمههاي هر پرده يعني از پستي به بلندي يا بر عكس يا از طرفين كه بر سه قسماند:
1- كثيرالوقوع شامل نزول و غايب و طلوع. 2- در بيان كيفيت ظهور نغمات آوازات. 3- در بيان كيفيت ظهور نغمات شعب. و در مطلب هفتم، در بيان آنكه نغمهي خاصهي هر پرده اقل او چند است و اكثر او چند و در آن چند نغمه مكرر و چند نغمه مشترك باشند.
• فايدهي چهاردهم: در بيان شباهت نسبتهاي ميان دو پرده و نسبت به اعداد.
• فايدهي پانزدهم: در بيان وجه مشابهت تسميهي مقامات بدين اسامي معينه و آنكه منشأ ظهورش چه بود. مطلب هشتم، در بيان داستان جمشيد و اينكه اصل مقامات از نام برده پيدا شده و در احوال جمشيد.
• فايدهي شانزدهم: در بيان شرح احوال اهل سرود و نام و شرح آنها.
• فايدهي هفدهم: در بيان نسبت طباع مقامات بر عناصر اربعه و اخلاط و كيفيت نوازندگي عود از جهت معالجهي بيماري. مطلب نهم: در بيان نظمي كه استادان در اسامي مقامات و آوازها روا داشتهاند. در بيان نظم مقامات، نظم آوازات و در بيان رجوع به بحر اول.
• فايدهي هجدهم: در بيان تشبيه پردهها به شعبهي سياره و بروج و منازل قمر.
• فايدهي نوزدهم: در بيان معرفت نوع دوم از قسم موسيقي، و معرفت نغمهها (انغام) و تشبيه آن به علم طب
• فايدهي بيستم: در بيان كيفيت نبض و تشبيه آن به ادوار (موسيقي). مطلب دهم، در بيان معرفت نقره از اجزاء هر دو از ادوار است. مطلب يازدهم؛ در بيان كميت اصول نقرات بروجه تفصيل.
• فايدهي بيست و يكم: در بيان اسامي ادوار و كميت نقرات.
• فايدهي بيست و دوم: در بيان اختلاف نقرات ادوار در كميت و كيفيت.
• فايدهي بيست و سوم: در بيان كيفيت دور اساس بروجه تفصيل در بيان كلام منثور. مطلب دوازدهم، كيفيت نقرات (نقارات) در دو فتح يكي ضرب الفتح و ديگري بر وجه تفصيل.
• فايدهي بيست و چهارم: بيان نقرهاي (دور) چهارضرب بر وجه تفصيل.
• فايدهي بيست و پنجم: بيان نقرهاي دور تقليلي بر وجه تفصيل. مطلب سيزدهم؛ بيان كيفيت نقرات دور خفيف بر وجه تفصيل.
• فايدهي بيست و ششم: بيان كيفيت نقرات دور مخمس بر وجه تفصيل.
• فايدهي بيست و هفتم: بيان كيفيت نقرهاي دور بشارت كبير مرقوم به يازده فصل ميشود. مطلب چهاردهم؛ در بيان كيفيت نقارات دور بشارات صغري مرقوم به شش فصل ميشود.
• فايدهي بيست و هشتم: بيان نقارات دور جواجك يعني دقاق بر وجه تفصيل.
• فايدهي بيست و نهم: بيان كيفيت نقرات دور اوسط مرقوم به چهار فصل ميشود.
• فايدهي سيام: بيان كيفيت نقارت دور شاهنامه.
• فايدهي سي و يكم: بيان كيفيت نقرات دور تركي، مطلب شانزدهم؛ بيان كيفت نقرات دور رمل.
• فايدهي سي و دوم: بيان كيفيت نقرات دور هزج در سه فصل. مطلب هفدهم؛ بيان كيفيت نقرات دور وافر در دو فصل.
• فايدهي سي و سوم: بيان كيفيت نقرات دور مجمل در نه فصل. مطلب هيجدهم؛ بيان كيفيت نقرات دور نيم ثقيل در چهار فصل. و ديگر نقرات دور حجازي در چهار فصل.
• فايدهي سي و چهارم: بيان كيفيت نقرات دور اصول عمل در هفت فصل.
• فايدهي سي و پنجم: بيان كيفيت نثرات دور ضربي در چهار فصل. مطلب نوزدهم؛ بيان كيفيت نقرات دور سلطان، دور ارغشتك در چهار فصل.
• فايدهي سي و ششم: بيان كيفيت نقرات دور روان كبير در چهار فصل و صغير در سه فصل و دور فرح كبير در چهار فصل و صغير نيز در چهار فصل.
• فايدهي سي و هفتم: بيان كيفيت نقرات دور خفيف صريح ضربي در شش فصل:
به نام خداوند هر انس و جان،
به نطق آور هر زبان در دهان.
در آرندهي هر نفس در درون،
كه دل را طراوت دهد از برون.
همان دم ز معني بر آرد نفس،
به جنبش در آرد زبان چون جرس!
به مدح كسي كو وليَش بود،
همه انس و جان از ازل تا ابد.
عليه الصلوة و عليه السلام،
و بر آن و احباب او بالتّمام.
به تخصيص ظلّ اله كريم،
كه يعني سر خاندان قديم.
و در نهايت و در انجام: در بيان كيفيت نقارات دور خفيف صريح ضربي سخن گفته، كه بدان كه نقرات دور صريح مرقوم به شش فصل ميشود به اين ترتيب اول يك سبب خفيف . . . با يك رقوم تن تنن- تنن تن. و به توحيد و درد دل با حضرت باري پرداخته:
در آندم كه ماند يكي از نفس،
نباشد مرا جز تو فريادرس!
به فضل خود آري نظر سوي من،
مرادم بر آري به وجه حسن.
12-4. رسالات عبدالقادر مراغهاي
ابن غيبي، عبدالقادر مراغي (متوفي 838 هـ ) صاحب آثار نظري در علم موسيقي، در شهر مراغهي آذربايجان تولد يافته است. محمد علي تربيت تاريخ تولد او را 754 هـ ذكر ميكند.8 مرگ وي در شهر هرات و به بيماري وبا يا طاعون اتفاق افتاده است.
پدر عبدالقادر، به گفتهي خود او «در انواع علوم يد طولا و مرتبهي اعلی» داشته است و موسيقي نيز ميدانسته است. عبدالقادر اين علم را پيش پدر و پس از حفظ قرآن ياد گرفته است و خود، علت آموزش موسيقي را مهارت يافتن در تلاوت قرآن با «نغمات طيّبه از سر وقوف» ذكر ميكند.
عبدالقادر پس از كسب علوم رايج عصر خود در مراغه، به شهر تبريز رفته است. در روزگار او، شهر مراغه از شهرهاي بسيار آبادان و مهد علم و ادب جهان اسلام بود. وي در دربار جلالالدين حسين بن شيخ اويس ايلكاني سلطان جلايريان به شغل ديواني پرداخته است و مدتي نيز به عنوان حاكم عراق به كار پرداخته است و پس از فتح بغداد توسط اميرتيمور به سمرقند رفته و در آنجا به تعليم موسيقي پرداخته و بزرگترين موسيقيدان و خوانندهي دربار امير تيمور شده است.
جلايريان در توسعهي موسيقي تركيِ ايراني اهتمام داشتند و عبدالقادر هنگام اقامت در تبريز در مسابقهي 000/10 ديناري كه از سوي رضا رضوانشاه استاد موسيقي تبريز برگزار شده بود، برندهي آن شناخته شده است.
پس از وفات امير تيمور در 807 هـ . به دربار خليل، حاكم سمرقند (812 هـ) و شاهرخ (779- 850) انتساب يافته است و در همين زمان كتاب «الادوار» را كه به زبان تركي نگاشته بود، به سلطان مراد دوم عثماني تقديم داشته است.
فرزند كهتر ابن غيبي موسوم به عبدالعزيز هم در علم موسيقي سرشناس بوده است و «نقاوة الادوار» اثر اوست كه او نيز آن را به سلطان مراد دوم عثماني (855 هـ) تقديم كرده است.
عبدالقادر مراغهاي پس از مرگ نيز مورد تجليل و احترام علماي فن قرار گرفته است و هر كس كه به تأليف رسالات موسيقي اهتمام كرده از او به عزّت ياد كرده است. مثلاً علي بن محمد معمار بنايي او را «وحيد الدّهر و الادان و فريد العصر و الزّمان» ميخواند.9
در زندگي و آفرينش عبدالقادر مراغهاي نكتهاي كه بسيار قابل اهميت است، اين است كه وي بدون تعصبات ملي، دو زبان فارسي و عربي را نيك آموخته و ضمن تركينويسي، چند اثر هم به فارسي بر جاي گذاشته است. گر چه او به موسيقي ملي تركي ايراني خدمات شاياني كرده است و هنوز بقاياي آهنگهاي تركي عبدالقادر در موسيقي تركي باقي مانده است، اطلاع وسيعي از ادبيات غير تركي ايران نيز داشته است.
نوهاش محمود هم، «مقاصد الادوار» را به تركي نگاشته و به بايزيد دوم عثماني (886- 918 هـ) تقديم كرده است. خود عبدالقادر پيش از عثمانيها به اميرتيمور كه هنرمندان را در زي و پناه خود نگه ميداشت، علاقه داشت و از او در «جامع الالحان» به عنوان پادشان اسلام و سلطان الاعظم ياد ميكند و پيوسته او را به علم و هنر ميستايد.
از آثار و تصانيف تركي مراغي در جلد ديگر بحث خواهيم كرد. اينجا شايسته است اشاره كنيم كه اكنون در موسيقي تركيه هفت قطعه آهنگ مراغي در مقامهاي مختلف تركي اجرا ميشود. مانند شوقنامه، حيدرنامه، نقشبسته، نقش دويك، يوروك سماعي و غيره كه يادمانهاي ساختهي مراغي به شمار ميروند.
آثار ابن غيبي، عبدالقادر مراغهاي در موضوع موسيقي عملي و تعريف آلات موسيقي بسيار پر اهميت است. از ابن غيبي، چند كتاب به تركي و فارسي بر جاي مانده است كه عبارتند از:
1. الادوار: به زبان تركي و نام ديگر آن «روح پرور» است.
2. مجالس: به زبان تركي كه بخشهايي از آن را در خاتمهي «مقاصد الالحان» و خاتمهي «جامع الالحان» آورده است.
3. ديوان شعر تركي: كه بخشهايي از آن را در «جامع الالحان» و «مقاصد الالحان» ميتوان ديد.
4. كنز الالحان: از اين كتاب تا كنون نسخهاي به دست نيامده است. گفته ميشود كه اين نخستين تأليف عبدالقادر در علم موسيقي بوده است و در آن نغمههايي را كه خود ساخته بوده، به خط مخصوصي نوشته و ادوار را در آن شرح كرده بود. عبدالقادر در آثار خود چند جا از «كنزالالحان» نام برده است. مثلاً در «مقاصد الالحان» در باب چهارم در ذكر نغمهها ميگويد:«. . . اگر تمامي نغمات دواير . . . را شرح دهيم، سبب تطويل كتاب شود . . . و آنها را در كتاب كنز الالحان ذكر كرديم.»10 و يا در باب يازدهم ميگويد:«اسامي اصناف ترجيعات در كتاب كنزالالحان تمامي ذكر كرده شد . . .»11 و در همان باب در فصل بيان اصطخاب غير معهوده در باب ذكر نغمات اوتار تأكيد ميكند كه:«. . . مجموع آنها را در كتاب كنزالالحان بيان كردهايم.»12 و در باب دوازدهم در بيان طريقهي عمل ميگويد:«در اين مختصر در اين باب بدين قدر اكتفا كرديم اما در كتاب كنزالالحان مجموع اعمال اصناف مبيّن گردانيديم فليرجع اليه.»13 و در انتهاي «مقاصد الالحان» اشاره ميكند كه:«. . . ما اينها را در كتاب كنزالالحان چنان ثبت كرديم كه طالبان استخراج توانند كردن و گفتن و . . .»
اين همه نشان ميدهد كه كتاب «كنزالالحان» مهمترين تأليف عبدالقادر بوده است كه متأسفانه تا به امروز براي جهان علم نامكشوف و ناپيدا مانده است.
5. مقاصد الالحان: داراي يك مقدمه و دوازده باب و يك خاتمه است. به گفتهي خود مؤلف در مقدمه، آن را «در اصول و فروع و قواعد» فن موسيقي نگاشته است و «مجموع قواعد علمي و عملي و مصطلحات موسيقي» را در آن آورده است. باب اول از تقسيم دساتين (=پردهها) و حدّت (=زيري) و ثقل (=بمي) سخن به ميان ميآورد. در باب دوم از تقسيم دساتين (=پردهها) بر اوتار (=سيمها) و تصنيف (=نصف كردن) و تضعيف (=دو برابر كردن) ابعاد و جز آن بحث ميكند. در باب سوم از اقسام بعد ذي الاربع و بعد ذي الخمس (نسبت 4 و 5) و قواعد آن سخن ميگويد و در سه فصل بعدی از دوازده مقام و آوازهاي ششگانه و شعبات بيست و چهارگانه بحث ميكند، در باب هفتم در بيان اشتباه ابعد، در باب هشتم در بيان انتقال يا تغيير مايه، در باب نهم از ادوار ايقاعي و شيوههاي انگشتگذاري با عنوان «ذكر اصابع ستّه و دخول در تصانيف» و در باب دهم و يازدهم از ساختن تصانيف و هماهنگسازي و كوك كردن سخن ميگويد. باب دوازدهم در آداب هنرمندي و تعليم خوانندگي و شرح آلات موسيقي است. در همين فصل نام موسيقي پژوهان گذشته از فارابي تا صفيالدين اورموي آمده است. عبدالقادر در بخش پاياني اشعاري از ديوانهاي تركي و فارسي خود را نيز كه براي آهنگهاي موسيقي ساخته، در فصلي جداگانه به عنوان خاتمه بر متن افزوده است.
از اين كتاب تا كنون سه نسخهي خطي در كتابخانههاي بادليان، استانبول و ليدن از سوي هنري فارمر معرفي شده است و كهنترين نسخه را كه در سال 821 هـ . استنساخ شده است، تقي بينش در سال 1344 چاپ كرده است.14
مقاصد الالحان در واقع چكيده و خلاصهاي از «جامع الالحان» است و شباهت زيادي با آن دارد. گاه جدولها و اشكال نيز در دو كتاب عين هم است و اغلب سرفصلها و عناوين ابواب شباهت زيادي با هم دارند. مثلاً عناوين باب اول در «مقاصد الالحان» چنين است:«تعريف صوت و نغمه، در كيفيت حدوث صوت و نغمه، در بيان اسباب حدّت و ثقل. و عنوان باب اول در «جامع الالحان» به اين شرح است:«تعريف صوت، تعريف نغمه، كيفيت وصول صوت نغمه به سامعه، حدث و ثقل.» بقيهي فصلها هم همين گونه، همانندگي و شباهتهاي محسوسي با «جامع الالحان» دارد.
ويژگيهاي چاپ تقي بينش، دقت و امانتداري علمي در نقل و شرح مفاهيم بديع موسيقايي است و جز ضمائم كه در آن اشعار تركي به سبب عدم آشنايي با زبان تركي به صورت مغلوط و نامفهوم چاپ شده، زحمت او در بقيهي موارد به ويژه در دادن معادلهاي انگليسي و فرانسوي اصطلاحات في رساله كه به بهرهگيري از كتاب هنري فارمر تنظيم شده قابل اعتنا و تحسين است.
ديباچه با حمد خدا و نعت رسول اكرم (ص) شروع ميشود. مقدمه، پنج فصل دارد:
• در تعريف موسيقي.
• كيفيت حدوث صناعت موسيقي.
• در ذكر موضوع موسيقي.
• در ذكر مبادي موسيقي.
• در علت غائي موسيقي.
شرح ابواب دوازدهگانه چنين است:
• باب اول، و آن مشتمل است بر چهار فصل: فصل اول در تعريف صوت، فصل ثاني، در تعريف نغمه و كيفيت حدوث آن، فصل ثالث در سبب وصول صوت و نغمه به سامعه: فصل رابع در بيان اسباب حدّت و ثقل.
• باب ثاني، و آن مشتمل است بر سه فصل: فصل اول در تقسيم دساتين به طريق صاحب ادوار. فصل ثاني در تقسيم دساتين به طريقي كه مقدار و نسبت بعد بقيه از آن معلوم گردد. فصل ثالث در تقسيم دساتين به طريقي ديگر كه از آن طريق معلوم شود كه هر نغمهي ثغال و حواد بر چندم عدد از اعداد واقع شود.
• باب ثالث و آن مشتمل است بر پنج فصل: فصل اول در بيان ابعاد و ذكر نسبت آنها، فصل ثاني در اضافات ابعاد بعضي به بعضي، فصل ثالث در فصل ابعاد بعضي از بعضي، فصل رابع در تصنيف ابعاد، فصل خامس در بيان اسبابي كه موجب تنافر باشد.
• باب رابع و آن مشتمل است بر سه فصل: فصل اول در ذكر بعضي از اصناف اجناس و نسبت ابعاد و اعدا آنها،فصل ثاني در تأليف ملايم از اقسام بعد ذي الاربع و بعد ذي الخمس، فصل ثالث در ترتيب دواير از اضافات اقسام طبقهي ثانيه به صبغهي اولي.
• باب خامس و آن مشتمل است بر چهار فصل: فصل اول در حكم وترين، فصل ثاني در حكم ثلاثة اوتار، فصلثالث در حكم اربعة اوتار كه عود قديم است. فصل رابع در حكم خمسة اوتار كه آن را عود كامل گويند و طريقهي اصطخاب اوتار آنها با يكديگر به طريق معهود.
• باب سادس و آن مشتمل است بر چهار فصل: فصل اول در بيان ادوار مشهوره، فصل ثاني در بيان طبقات ادوار، فصل ثالث در تعيين آوازات ستّه و آنچ مولانا قطب الدين شيرازي بر صاحب ادوار اعتراضات كرده و جواب از آنها كه اين فقير گفته و ذكر بعضي اعتراضات كه بر ايشان وارد است، فصل رابع در بيان شعبات بيست و چهارگانه.
• باب سابع و آن مشتمل است بر سه فصل: فصل اول در بيان اشتباه ابعاد به يكديگر، فصل ثاني در اشتراك نغمات ادوار با يكديگر، فصل ثالث در ترتيب اجناس در طبقات ابعاد عظيمي و ذكر نسبت اعداد آنها.
• باب ثامن و آن مشتمل است به سه فصل: فصل اول در بيان اشتباه ابعاد به يكديگر، فصل ثاني در اشتراك نغمات ادوار با يكديگر، فصل ثالث در ترتيب اجناس در طبقات ابعاد عظيمي و ذكر نسبت اعداد آنها.
• باب تاسع و آن مشتمل است بر سه فصل: فصل اول در ذكر دساتين مستوي و منعكس، فصل ثاني در بيان اصطخابات غير معهوده، فصل ثالث در طريقهي پيدا كردن اعداد نفرات ترجيعات در اوتار.
• باب عاشر و آن مشتمل است بر چهار فصل: فصل اول در بيان قواعد گرفتهاي مشكل بر دساتين عود از مشابهات و مخالفات، فصل ثاني در تعليم خوانندگي به حلق و ذكر تركيبات قريب الفهم، فصل ثالث در كلام بر انتقال، فصل رابع در ذكر اسامي و مراتب آلات الحان.
• باب حادي عشر و آن مشتمل است بر چهار فصل: فصل اول در ادوار ايقاع بدان نوع كه قدما ذكر كردهاند، فصل ثاني در بيان ادوار ايقاعي كه در اين زمان متداول مستعمل است، فصل ثالث در ذكر اصول و فروع ايقاعي كه مخترع اين فقير است. فصل رابع در ذكر دخول در تصانيف.
• باب ثاني عشر و آن مشتمل است بر سه فصل: فصل اول در تأثير نغم ادوار، فصل ثاني در ذكر اصابع ستّه و طريقهي قديم، فصل ثالث در مباشرت عمل و طريقهي ساختن تصانيف در عمليات اين فن.
• خاتمه و آن مشتمل است بر شش فصل: فصل اول در آنك مباشران اين فن آداب مجلس چگونه رعايت كنند. فصل ثاني در آنك در هر مجلسي مناسب آن مجلس خوانند. فصل ثالث در طريقهي ممارست در اين فن. فصل رابع در طريقهي تلحين مغول و اسامي كوكهاي ايشان و معتدليات، فصل خامس در ذكر اسامي مباشران اين فن. فصل سادس در بيان شدود كه به عود در عمل آورند و به آن تلحينات و ترجيهات و نواختها كنند به نوعي كه سامعان صاحب ذوق غالب شوق بعضي در بكاء و بعضي در ضحك و بعضي در خواب شوند به شرط آنك معاند و متعصب نباشند و به استماع مشغول باشند.
6. جامع الالحان: پس از «كنز الالحان» مهمترين اثر عبدالقادر است و شامل اغلب قواعد موسيقي است. اگر «كنزالالحان» در برگيرندهي مجموع آهنگهاي موسيقي و نمونهي كامل ساختههاي عبدالقادر بوده، جامع الالحان نيز مجموع قواعد اجراي آنها به حساب ميآيد.
از جامع الالحان نسخههاي خطي چندي برجاي است كه كهنترين آنها نسخهي استنساخ شده از سوي خود مؤلف در سال 818 هـ است كه در سال 1366 به دست تقي بينش در تهران چاپ شد. در اين چاپ متأسفانه «خاتمه» كه خود در شش فصل رسالهي مستقلي به شمار ميرود، حذف شده است و فصل دوم اين بخش در 45 مجلس است و در هر مجلس اشعاري مناسب موضوع آورده شده است.
در جامع الالحان، عبدالقادر با حديث«زُيِّنوا القرآن بِاَصواتِكُم فَاِنَّ الصَّوتَ الحَسَن يَزيدُ القرآن حُسناً» ميگويد كه از خواندن قرآن به صوتي كه سبب تنافر طباع باشد بايد احتراز كرد و انگيزهي روي آوردن خود به موسيقي را نيز حصول توفيق در قرائات مختلفهي قرآن مينامد.
7. كنز التّحف: اين كتاب را فارمر به عبدالقادر نسبت ميدهد و از آثار او ميداند و مرحوم تقي بينش به استناد بيتي مشكوك در ديباچه حدس ميزند كه از حسين كاشاني نامي بايد باشد. اين رساله در يك مقدمه و چهار مقاله و هر مقاله در چند قسم و هر قسم در چند باب است.
كنز التّحف را مرحوم تقي بينش در مجموعهاي خطي محفوظ در كتابخانهي ناسيونال پاريس يافته است و با نسخ خطي ديگر مقابله و چاپ كرده است. اين مجموعه حاوي هفت رساله به شرح زير است:
• رسالهي مقاصد الالحان. (فارسي)
• رسالة في الموسيقي. (تركي)
• رسالة في النّغمة و الايقاع. (تركي)
• رسالة في الموسيقي. (تركي)
• كنز التّحف. (فارسي)
• رسالهاي در ذكر اسامي قوّالان عصر سلطان حسين بايقرا. (تركي)
كنز التّحف به لحاظ نگارش فارسي، نثري بسيار شيوا و دلنشين دارد. به نظر ما، هم به لحاظ اصول سبكشناسيِ نثر فارسي و هم به دليل تواتر در ذكر تراجم، كنزالتّحف را بايد از عبدالقادر مراغهاي بدانيم كه بعد از «مقاصد الالحان» تأليف كرده است. عناوين سرفصلها و شيوهي تدوين آن نيز شبيه دو كتاب ياد شدهي وي در فوق است. قسم دوم از مقالت چهارم رسالهي كنزالتّحف، شش فصل دارد و در واقع خلاصهاي از بخش خاتمهي «جامع الالحان» است كه تقي بينش در چاپ خود به دليل نامعلومي آن را حذف كرده است. در اين بخش پس از سخن از «آداب مجالس» مانند دو كتاب ديگر، قسمتي «در وصيت طالبان اين فن» و قسم ديگري «در وصاياي طالبان اين فن» ميآورد و اشعاري را كه مناسب مقامهاي گوناگون است ذكر ميكند. پس از نشر بخش «خاتمه» از جامع الالحان، ميتوان به بررسي تطبيقي اين دو بخش پرداخت.
تاريخ تأليف كنزالتّحف ضمن مادهي تاريخ منظومي در انتهاي اثر آمده است و همين مادهي تاريخ نيز ثابت ميكند كه مؤلف آن نميتواند كسي جز عبدالقادر مراغهاي باشد و ادعاي انتساب آن به شخص مجهول الهويهاي موسوم به «حسن كاشاني» هيچ دليل قابل قبولي ندارد.
8. شرح الادوار: ديگر از آثار عبدالقادر مراغهاي «شرح الادوار» است كه بر «كتابُ الادوار» صفي الديناورموي نگاشته است و عبارت از مقدمه، پانزده فصل و خاتمه است. اين كتاب را مراغي اول بار به تركي نگاشته و سپس آن را به فارسي ترجمه كرده است. نسخهي نفيسي از اصل تركي كتاب در كتابخانهي «ليدن» كشور هلند به شماره 1175 موجود است.
روش عبدالقادر در شرح كتابُ الادوار صفي الدين اورموي بدينگونه است كه نخست بخشي از متن عربي كتابُ الادوار را ميدهد و سپس به برگردان فارسي و شرح و بسط گفتار او ميپردازد.
مقدمهي اين كتاب چنين است:
«حمد بيغايت و شكر بينهايت قادري را كه انواع موجودات را به كمال قدرت و تمام حكمت از عدم بوجود آورد و ديباچهي دلگشاي فطرت بشريت را به مزّيت فضيلت يزيد في الخلق ما يشاء موشح و مزيّن گردانيد.
شعر:
سبحان من خشعت له الاصوات،
و ترنّمت بثنائه لنغّما.
و صلوات نا محصور و تحاياي منظوم و منثور نثار روضهي سيدي كه از ميدان فصاحت به چوگان بلاغت،گوي اَنااَفصَح ربوده، صدر صفّهي رسالت و اصطفا محمّد مصطفي صلي الله عليه و آله و اصحابه.
اما بعد، چنين گويد محرّر اين كتاب و مقرّر اين خطاب، اضعف عباد الله و احواجهم الداعي للمسلمين بالخير عبدالقادر بن غيبي الحافظ المراغي غفر الله ذنوبهما كه جمعي از علماي نامدار و فضلاي هر ديار و اكابر روزگار به علم ادوار اشتغال مينمودند، خصوصاً به كتاب ادوار كه تأليف مولانا صفي الدين عبد المؤمن فاخر الارموي است سقي الله ثراه و جعل الجّه مثواه و در آن كتاب هيچ يك حلّآنها نكرده بودند، بدين سبب از اين فقير حقير التماس شرحي نمودند براي اين كتاب كه مشتمل باشد بر تحقيق اين فن و شرح حلّ آن مواضع مشكله، بَاَقصيَ الغاية كوشيدم و از كتب قدما آنچه مناسب هر يك از آن مواضع بود و سبب حلّآنها ميشد در آن درآوردم و آنچه بر خاطر اين فقير نيز ظاهر شده بود به آنها اضافت كردم. پس هر كه در اين شرح نيكو تأمل كند و امعان نظر لازم دارد از ديگر شروح اين كتاب بلكه از ساير كتب كه در اين فن نبشتهاند مستغني گردد و جواب اعتراضات كه بر كتب اين فن كردهاند بداند. چرا كه هر چه از علمي و عملي كه در اين فن لابد است در اين شرح ثبت كردم و الله الموفّق.»
عبدالقادر مراغي شرح اين اثر مهم را مانند اصل كتاب در پانزده فصل قرار داده است:
• در تعريف نغمهها در بيان حدّت و ثقل (في تعريف النّغم و بيان الحدة و الثقل).
• تقسيم كردن دستانها (في اقسام دساتين).
• در نسبتهاي بعدها (في نسبت الابعاد).
• در آنچه كه موجبات در تنافر است (في الاسباب الموجبه للتنافر).
• در تأليف ملائم (في التّأليف ملائم).
• در دورها و نسبتها (في الادوار و نسبتها).
• در حكم و دستور دو وتر (في حكم الوترين).
• در ذكر عود و كوك وترها و استخراج ادوار از آن (في ذكر العود و تسوية الاوتار و استخراج الادوار منه).
• در اسامي ادوار مشهوره (في الاسماء الادوار المشهورة).
• در اشتراك نغمههاي دورها (في تشارك نغم الادوار).
• در طبقات دورها (في طبقات الادوار).
• در كوك غير معهود (في اصطخاب الغير المعهود).
• در اوزان (في الايقاع).
• در تأثير نغمهها (في تأثير النغم).
• در چگونگي نوازندگي (في مباشرة العمل).
پينوشتها:
8- دانشمندان آذربايجان، ص 258.
9- مقاصد الالحان، ص 14.
10- مقاصد الالحان، ص 57.
11- همان، ص 111.
12- همان، ص 114.
13- همان، ص 122.
14- چاپ بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1348.