«عاشيق»Ashig، در آذربايجان به نوازندگان و خوانندگان دورهگردي اطلاق ميشود كه هميشه«ساز»ي همراه دارند و در مجالس جشن و عروسي و قهوهخانهها همراه دف و سرنا ميزنند و ميخوانند. عاشيقها شعر و آهنگ تصنيفهاي خودشان را هم اغلب خود ميسازند. اسم عاشيق معمولاً باكلمهي«ساز»- كه اين آلت هميشه از دوش او آويزان است- مترادف است.
عاشيقها بزرگترين طبقهي خادم هنرهاي زيبا در آذربايجان هستند. آنها سواي خوانندگان دورهگردي هستند كه ممكن است در مناطق ديگر وجود داشته باشند. عاشيقها ادبياتي غني و سرشار دارند كه بهطور تخمینی از هزار سال پيش آغاز شده است. «كتاب ددهقورقود»هم از آثار ادبي كهن عاشيقها است.
در اين كتاب به «عاشيق»، «اوزان»، Ozan اطلاق ميشود و به «ساز»: «قوپوز»Qpouz كه بسيار مقدس شمرده ميشود. تا جایيكه قهرمانان كتاب وقتي در دست دشمن، قوپوز ميبينند، بهروي او اسلحه نميكشند و ميگويند:«به احترام ددهقورقود نزدم. »و دست ميبرند و قوپوز را ميگيرند.
از عاشيقهاي معروف تاريخ ميتوان: عاشيق عباس توفارقانلي، اماني، ساري عاشيق، عاشيق معصوم، عاشيق امراه، طاهر ميرزا، عاشيق قرباني، عاشيق علسگر و ديگران را نام برد كه هر كدام برجستهترين هنرمند زمان خود بودهاند.
ادبيات عاشيقها، شامل: داستانها، منظومهها، مناظرهها، باغلاماها، و ترانهها ميشود.
منظومه به نوعي از نقلها و سرگذشتها اطلاق ميشود كه از تكههاي متوالي نظم و نثر درست ميشوند. موضوع و مضمون داستان بهطوركلي از حيات و مبارزات عاشيقهاي پيشين ملهم است. قهرمان اين داستانها، عموماً دلباختگان پاكدلي هستند كه مثل قهرمانهاي افسانهها، در راه رسيدن به معشوق تلاش ميكنند. نهايت اينكه بهخلاف افسانهها، ياوران قهرمان در منظومهها بهطور كلي تصورات موهوم و كاراكترهاي ديني هستند. و هنر قهرمان از عوامل مؤثر در اين مبارزه است.
قهرمان منظومهها پيوسته با گشودن معماها، باغلاما ياقفلبندها و تجنيسها، راه آزادي و وصال خود را هموار ميكند. و داستانها اصولاً روي اساس هنرنمايي ابداع ميشوند و تمام كساني هم كه بر سر راه قهرمان قرار ميگيرند، خود استاد«سازوسخن»اند.
بسياري از منظومههاي رمانتيك آذربايجان، در اوايل سدهي يازدهم هجري آفريده شدهاند. نظير منظومهي اصليوكرم، عاشقين غريب، نوروز، عباس و گلگز كه قرنهاست سينه به سينه و دهان به دهان ميگردند و بسيارشان گردآوري و چاپ شدهاند. ولي هنوز هم ميتوان به داستانهايي برخورد كه صورت مكتوب نيافته اند. مثلاً داستاني به اسم «خان چوبان» xan cobanرا ميتوانم نام ببرم كه در ميان كوهنشينان ضبط كردهام.
براي درك كامل شكل و فورم و مضمون منظومههاي عاشيقي، ميتوان داستان عاميانهي فارسي«عزيز و نگار» را مثال آورد.
در اين منظومهها بهطور كلي، درويشي، پيري، مديحهسرايي، جادوگري و مانند آن، به كسي عزب و بيفرزند وارد ميشوند و به او سيبي یا گلي و گياهي ميدهد كه بخورد و صاحب فرزند شود. و آن فرزند وقتي بزرگ شد، باز پير يا جادوگر پيدا ميشود و او را با خود ميبرد و در ماجراهايي كه بعداً به سر قهرمان ميآيد، به اختلاف ياور دلسوز او و يا دشمن خونياش است.
در ميان منظومهها به انواع حماسي و قهرماني نيز برميخوريم كه پرحجمترين و معروفترين آنها داستانهاي «كوراوغلو»و« نبي » هستند. كه هردوحماسههاي مبارزات قهرماناني است كه عليه خانخاني و فئوداليزم قيام كردهاند.
داستان قهرمانيهاي كوراوغلو بيشتر به سرگذشت«بابك » شبيه است كه قرنها پيش به استيلاي عرب سرخم نكرد و تا آخرين قطرهي خون به مبارزه پرداخت. و شايد هم اين داستان، حماسههاي دلاوريهاي او است كه بعدها با تحريفاتي به مزار دلها سپرده شده است (هر چنداغلب حوادث و اتفاقات داستان، حكايت از عصري ديگر دارند. وآدمهاي داستان هم گاهي شخصيتهاي تاريخي هستند. ).
شكوفاييترين دورهي ادبيات عاشيقها، زمان سلطنت شاه اسماعيل صفوي است كه خود با تخلص ختايي هم به سبك كلاسيك و هم به سبك عاشيقها شعر ميسرود و ديوان پرحجمي بجا گذاشته است. در زمان او عاشيقها آهنگهاي تازهاي ابداع كردند و حتي بهنام و بر اساس شخصيت وي داستانهايي نيز آفريده شد.
در ميان قهرمانان منظومهها، گاهي به زنان هنرمندي برخورد ميكنيم كه شخصيت تاريخي دارند نظير «عاشيق پري»و«عاشيق بستي»كه هر كدام از هنرمندترين عاشيقهاي عهد خود بهشمار ميرفتهاند.
داستانهاعظيمترين بخش ادبيات عاشيقي به شمار ميروند. از آنها كه بگذريم، ميرسيم به اشعار و سرودههاي غنايي و اقسام متفرع سخنان منظوم عاشيقي كه بهعلت پرهيز از طول كلام از بحث در خصوص آنها ميپرهيزيم.
1) مجلهي پيام نوين.
2) ح. م. صديق. هفت مقاله پيرامون فولكلور و ادبيات مردم آذربايجان، انتشارات دنياي دانش (چاپ دوم)، تهران، 1357.
پينوشت:
1. شايد بتوان پذيرفت كه چنين مواردی، كه در افسانهها هم ديده ميشوند بازماندهي عصري باشد كه انسان از چند و چون غريزهي جنسي خود مانند بسياري از غرايز طبيعي ديگرش ناآگاه بوده و آنرا عملي عمومي و واجب و لذت بخش ميدانسته و بيآنكه از نتيجهي آميزش اطلاع داشته باشد، بدان ميپرداخته است. مانند حيوانات كه هدفي جز ارضاء غريزه جنسي خود ندارند، ويامثل بسياري ازملل و قبايلي كه در همين عصر و زمان، در مناطق مختلف دنيا ميزيند و براي باروري باور به علل موهومي دارند (مثلاً به باور مردم«ملانزي» خوردن نوعي غذا، و بنا به اعتقاد مردم جزيرهي«تروبرياند»Trobriand روح يا شبحي كه به شكم زن وارد ميشود، علت بارداري و آبستني هستند. ) .
27.مقام«شاه ختايي» نيز در موسيقي ايراني، بيگمان مربوط ميشود به او.