به مناسبت چاپ جدید «اشعار ترکی مولوی» مصاحبهای با استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق انجام دادهایم که در زیر میخوانید:
سید احسان شکرخدا
سوال: استاد، در چه سالی اشعار ترکی مولوی را شرح، تصحیح و منتشر کردید؟
پاسخ:
این کتاب، اول بار در سال 1369 توسط انتشارات ققنوس در تهران چاپ شد و پس از تغییرات و اصلاحات لازم در سال 1389 توسط انتشارات ندای شمس در تبریز به چاپ رسید و همان چاپ است که اخیرا تکرار شده است.
سوال: اگر بخواهیم مولوی را به کوتاهی معرفی کنید، چه میگویید؟
پاسخ:
همان حرفهایی که در مقدمه آوردهام، معرفی کوتاه زندگی مولوی است. مولانا جلالالدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسین الخطیبی معروف به مولوی رومی از خوارزمشاهیان بلخ است. وی در سال 604 ه. در شهر بلخ چشم به جهان گشود و مانند ابن سينا از هفت سالگي شروع به آموزش زبان فارسي كرد و آن را خوب آموخت و بعدها آن را زبان شعر خود ساخت. در اوان کودکی و همراه پدرش بهاءالدین ولد به آسیای صغیر رفت، و در شهر قونیه موطن گزید و در همان شهر به سال 672 ه. زندگی را بدرود گفت.
پدر مولوی در سال 628 و به قولی 631 ه. در قونیه درگذشت و سید برهان الدین ترمذی، جلالالدین را برای ادامه و تکمیل تحصیل به حلب اعزام کرد. او در همان جا با محییالدین عربی محشور شد و پس از بازگشت به قونیه، از سال 638 (سال فوت برهانالدین ترمذی) به تدریس و ارشاد در قونیه پرداخت.
مولانا جلالالدین محمد در سال 642 با شمس تبریزی ملاقات کرد و تحت ارشاد و رهبری او دگرگونی روحی عظیمی یافت، تا آن جا که از بحث، جدل و قیل و قال و مدرسه دست شست و به حالات عارفان گرایش پیدا کرد.
در سال 645، شمس تبریزی به دست گروهی به قتل رسید. پس از این واقعه، مولوی، مدت مدیدی سوكوار ماند و به اضطراب روزگار گذراند، و یک ربع قرن، به زندگی شاعرانه پرداخت او که عارفی وارسته و واصلی کامل شده بود، دفترهای گرانبار «مثنوی» را سرود، دیواني ترکی و دیوانی نیز به فارسی ترتیب داد.
سوال: نظر شما این است که مولوی دیوان ترکی داشته است؟
پاسخ:
این ادعای من نیست، در تذکره و کتب تراجم احوال آمده است که وی در کنار زبان تاجیکان به ترکی سخن میگفته و به ترکی مینوشته و عنوان کردهاند که هزاران بیت اشعار متنوع ترکی از وی بر جای مانده است و از دراویش خانقاههای زیادی که اشعار او را به آهنگهای موسیقی میخواندند، یاد کردهاند. مثلا شما مطلبی را که از «تذکرهی مجالس» اثر غریبی تبریزی در مقدمهی کتاب آوردهام بخوانید. در آنجا غریبی میگوید:
«... اعلم المحققین و افضل العارفین، فرید الملة و الدّین مولانا جلاالدین - قدس سرّه- دورور که عجم ولایتلرینده «ملای روم» و روم اقلیمینده مولانا خونکار دئمک ایله مشهور و معروفدور.
اولدورور سردفتر اهل کتاب،
سرّ گفتاریندا عاجز دیر فهم.
قرمان ولایتینده و قونیه شهرینده واقع اولموشلاردیر و مرقد پر نورلاری همان آندادیر. ملویلر خانقاهی و موالیلر زیارتگاهیدیرو آنلارین رتبهی عالیلری، درجهی تعریفدن اعلی و درجهی والیلری رتبهی توصیفدن معلادور. اما چون حقایق اداسیندا اهل دللر آنلارین نظملر گوهرلری ایله رشتهی جانلارینی مگوهر و خاطر عاطرلرینی اولارین اشعار دقایق شعارلری فحواسی ایله معطر و منور قیلیرلار، بومختصر اول طوطی شکرستان حقیقت اسم شریفی ایله ابتدا قیلیندی... و تورکی اشعاریندان بومطلع و حسن مطلع دوازده اما علیهم السلام اوصافین یازدیغی بندلردندیر:
اولار کیم بندهی خاص خدادیر،
محب خاندان مصطفا دیر.
حقیقت کعبه سینین قبله گاهی،
امام و پیشوامیز مرتضادیر.
و بو بیت داخی درویشلر پندی ایچون اول بولبول گلستان ارم نطق جانبخشیدن وارددیر که اهل گفتار اشعارلرینه بو بیت ایله رونق وئریب، ترجیع بند قیلمیشلاردیر:
دینمه، کؤزت، باقما، چاپار بوشمه هئچ،
رند جهان اول، یوری دوقونما کئچ».
از همین اشارهی اندک درمییابیم که دیوان ترکی مولوی حاوی اشعار پرطنین و پرشور و حال بوده است که صوفیان و دراویش ابیات آن را به صورت ترجیعبند درآورده بودند و پیوسته بر زبانشان جاری بود.
سوال: اگر اشعار ترکی مولوی چنین معروف بوده، چرا مفقود شده است؟
پاسخ:
در معروفیت اشعار ترکی مولوی همین بس که بگویم بسیاری از شاعران ترکیسرا، اشعار او را تضمین و یا استقبال کردهاند. مخصوصاً شعرای عثمانی، حتی با آوردن نام وی در سرودههای خود به اقتباس وزن و قافیه از وی به غزلسرایی پرداختهاند. برای نمونه عرض میکنم که «باقی» شاعر بسیار معروف عثمانی، غزل معروف خود به مطلع:
مجنون گیبی واویلا اولدوم یئنه دیوانه،
فتنهلی آلا گؤزلر چون اویخودان اویانه.
را در استقبال از یک غزل ملمع مولوی و با استفاده از مصرعهای آن سروده است. آن غزل چنین شروع میشود:
ماه است نمیدانم خورشید رخت یا نه،
بو آیریلیق اودونا نئجه جیگریم یا نه؟
پیرامون این مسأله که چرا دیوان ترکی مولوی به طور کامل به دست ما نرسیده است میتوان گفت که نگارش به ترکی در آن روزگار چندان رسم نبوده است. حتی اشعار ترکی سلطان ولد (فرزند مولوی) در حواشی دیوان فارسی وی نگاشتهاند. سلاطین سلجوقی، بیشتر همت به ترویج ادب فارسی میگماشتند مگر دراویش و متصوفه که در بیاضهای خود اشعار عرفانی ترکی را ثبت و ضبط میکردهاند چنان که شعرهای یونس امره – صوفی بزرگ آناطولی که اصالتاً اهل خوی است – به صورت چند بیاض آن هم متأخر به دست ما رسیده است. شاید در آینده با جستجوهای گستردهتر بتوان بخشهای بیشتری از اشعار ترکی مولوی را به دست آورد. چنان که صائب تبریزی هم همین گونه است. در تذکرهها از 20 هزار بیت ترکی صائب خبر میدهند در حالی که ما 20 غزل ترکی بیشتر تا کنون از وی به دست نیاوردهایم.
سوال: آیا مولوی، خود به این مسأله که از نژاد ترک بود، اشارهای کرده است؟
پاسخ:
مولوی در دیوان فارسی خود بارها اشاره کرده است. من ابیاتی از دیوان وی را که کلمهی ترک در آنها به کار رفته در همین کتاب استخراج کرده و آوردهام. در جایی میگوید:
بیگانه مگوئید مرا زین کویم،
در شهر شما خانهی خود میجویم.
دشمن نیام ار چند که دشمن رویم
اصلم ترک است اگر چه هندی گویم.[1]
* * *
خمش کن کز ملامت او بدان ماند که میگوید،
زبان تو نمیدانم، که من ترکم، تو هندویی.
اما باید گفت که مولوی هیچ گاه تفاخر نژادی ندارد و اگر ترک بودن خود را به رخ میکشد، به خاطر وجود صفاتی نظیر صافی ضمیری و فضیلت و جوانمردی در ترکان است و در واقع به این صفات و خصوصیات انسانی آن مینازد. واقعیت این است که مولوی به انسان و انسانیت میاندیشد و از این جهت میگوییم که او به انسانیت وابسته است.
سوال: دربارهی کار خودتان در شرح اشعار ترکی مولانا بفرمایید، ظاهرا شما اولین کسی هستید که دیوان ترکی او را شرح میکنید.
پاسخ:
من در این کتاب کلیهی الفاظ و لغات ترکی را به لحاظ ریشهشناسی و اشتقاقات لغات و قواعد دستور زبان ترکی و خصوصیات ترکی خوراسانی به بحث گذاشتهام و در واقع شرح من، یک شرح و گزارش لفظی و ادبی است. با توجه به این که اشعار ترکی مولوی از نخستین نمونههای مکتوب ترکی خوراسانی یا ترکی خوارزمشاهی است، دقت در ساختار واژهها و حالات دستوری آنها باید در چارچوب نگاه به ویژگیهای ترکی شرقی انجام گیرد و من چنین تلاشی داشتم و وجوه افتراق هر کلمه را با ترکی غربی یا ترکی آنادولو ذکر کنم که مولوی تمام عمرش را از هفت سالگی به بعد در میان اهل آن زبان به سر برده است.
پایان
اینک نمونهای از شرح دکتر حسین محمدزاده صدیق را بر اشعار ترکی مولوی نقل از کتاب «اشعار ترکی مولوی و ترکی سرایان مکتب شمس و مولوی» در زیر میآوریم:
كيچگينن اوغلان، هی بیزه گلگیل!
داغدان داشا گزگزه گلگیل.
اول چیچهگی کیم یازيدا بولدون،
کیمسهیه وئرمه حسامه وئرگیل.
كيچگينن اوغلان، اوتاغا گلگیل،
یول بولامازسان، داغ داغا گلگیل.
آی بیگی سنسن، گون بیگی سنسن،
بیمزه گلمه، با مزه گلگیل.
شرح:
كيچگينن اوغلان، هی بیزه گلگیل!
داغدان داشا گزگزه گلگیل.
كيچگينن: (ترکی خوراسانی) خردسال، كوچولو. مركب از كيچي: كوچك+كينن: پيافزودهيتحبيب و تصغير.
اوغلان: پسر.
بیزه: حالت مفعول به ضمير منفصل اول شخص: به سوی ما.
گلگیل: صیغهی تأکید امری از مصدر گلمک (= آمدن).
داغدان: حالت مفعول عنه از اسم داغ (= کوه).
داشا: حالت مفعولٌ به از اسم داش.
گز – گزه: گردشکنان.
برگردان فارسی: آهای پسر كوچك! به سوی ما آ، کوهساران را پشت سر بگذار و بیا.
آی بیگی سنسن، گون بیگی سنسن،
بیمزه گلمه، با مزه گلگیل.
آی: ماه
بیگی: مانند، مثل، بسان. اکنون به صورت کیمی به کار میرود.
سنسن: ضمیر منفصل دوم شخص مفرد + صیغهی دوم شخص مفرد مضارع از مصدر ایمک.
گون: خورشید.
گلمه: صیغهی نهی از مصدر گلمک.
برگردان فارسی: تو چون ماهی، تو چون خورشیدی، بیمزه نیا، با مزه بیا.
كيچگينن اوغلان، اوتاغا گلگیل،
یول بولامازسان، داغ داغا گلگیل.
اوتاغا: حالت مفعول به از اسم اتاق در معنای: 1) چادر. 2) چهار دیواری برای سکونت. 3) محل روشن کردن آتش. این واژهی ترکی الاصل به فارسی وارد شده است و رواج فعال دارد.
بولامازسان: (= بول + ا + ماز + ایسهن): اگر نتوانی یافت، اگر پیدا نکنی.
برگردان فارسی:آهای پسركوچك! به سرایما بشتاب،اگر راه نیابی،از کوهستانهاسرازیر شو.
اول چیچهگی کیم یازيدا بولدون،
کیمسهیه وئرمه حسامه وئرگیل.
اول: او. شکل کهن صفت اشارهی او (o) که در فارسی نیز با اسقاط صامت انجامین وارد شده و اکنون رایج است. صفت و ضمیر اشاره به دور است؛ دورتر از شول. در معنای آن یکی، دیگری و هم به جای ضمیر سوم شخص مفرد به کار میرود. در متون کهن و نیز در شعر مولوی و پیرامون او، به ترکیبهایی با این واژه بر میخوریم که برخی از آنها را با معادلهای امروزین در ترکی غربی میدهیم:[2]
اولا= بلکه، شاید، احتمالاً.
اولا که= شاید که، احتمالاً که .
اول آراجیق= اوراجیق.
اول آرادا= اورادا.
اول آرادان= اورادان .
اول آرانی= اورانی.
اول بیری= او بیری، اؤبور.
اولکه، اولکیم= او که.
در فارسی کهن گویشهای مختلف گبری دورهی ساسانیان، لفظ او (O) به جای واو عطف امروزی به کار میرفته است. زبان فارسی دری دورهی اسلامی، واو عطف را مدیون عربی و ضمیر و صفت اشارهی «او» را مدیون ترکی است.
چیچک: شکوفه و گل.
یازی: صحرا، بیابان و دشت. قره یازی: صحرای وسیع، بیابان گسترده.
کیمسه: (= کیم+ ایسه): ضمیر مبهم شخصی.
وئرمه : صیغهی نهی از مصدر وئرمک.
وئرگیل: صیغهی امر تأکیدی از مصدر وئرمک.
برگردان فارسی: آن شکوفه را که در بیابان یافتی به کسی جز حسام مده.
دیدگاهها
جواب:
باش اوسته اما خوراسان تورکلرینه عائید بیر وبلاگ وار. چوخ دگرلیدیر.
salariyan.blogfa.com
آيي به حجرهي ِ من و گويي که: گـُل برو!//
تو ماه ِ ترکي و من اگر ترک نيستم،//
دانم من اين قَدَر که به ترکي است، آب سُو//
آب ِ حيات ِ تو گر از اين بنده تيره شد،//
تُرکي مکن به کُشتَنَمام اي تُرک ِ تُرکخو!//
مولوی صد ها شعر در مذمت وحشی گری ترکان داره،پانترکهای بی شرف حیا کنید روزی برسه که تاوران دزدیاتون را می دین
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا