روزنامه همشهری - پنجشنبه 1 اردیبهشت 1384
مرتضي مجدفر
واژهپژوهی سخت باور
اشاره:
شیخ محمود بن الحسین کاشغری (380-477 قمری) یکی از بزرگان علم و ادب ایرانی است که بیشتر عمر خود را در بغداد سپری کرده است. محققان، مقام علمی او را مانند ابنسنا و فارابی ارزیابی میکنند. وی، آثار خود را به عربی نگاشته است. اخیراً یکی از آثار مهم وی با نام «ديوان لغات الترک» به ترجمهي دکتر حسین محمدزاده صدیق، استاد دانشگاه، محقق و مترجم انتشار یافته است. انتشار ترجمهي کتاب «ديوان لغات الترک» بهانهاي شد تا گفتوگویی را دربارهي اهمیت ترجمهي این کتاب به زبان فارسی با مترجم آن انجام دهیم. حاصل گفتوگوی ما را از نظر میگذرانید:
آقای دکتر صدیق! در سخنرانیهایتان شنیدهایم، در کتابهایتان خواندهایم و میدانیم که جنابعالی از پژوهشگران پیگیر ادبیات تطبیقی سه زبان فارسی و عربی و ترکی هستید و عمر خود را وقف این کار کردهاید و اخیراً ترجمهي «ديوان لغات الترک» اثر محمود کاشغری از شما انتشار یافته است. مایل هستیم بدانیم چه انگیزه و احساس ضرورتی در انجام این کار وجود داشته است؟
در تاریخ اسلام، عصر خلفای عباسی به لحاظ بر پایی مدارس و کتابخانهها و شکوفایی علوم و ادبیات و رقابت شعرا و علما در بلاد گوناگون اسلامی و شکسته شدن انحصار شهرت بغداد و گسترش زمینههای ارتزاق اهل علم در تمامی شهرها مشهور است. در این دوره، اهل اندیشه و قلم با تفکر اسلامی، نهضت عظیمی بر پا کردند و با آن که برخی دولتهای مستقل مانند سامانیان، غزنویان و قراخانیان اصالتاً غیر عرب بودند، به قصد حراست از زبان قرآن و به خاطر حاکمیت دینی و معنوی این زبان، آن را زبان رسمی خود در مدارس و مساجد و ديوانها قرار دادند. آثاری که در این دوره در گسترهي فرهنگ و علوم بشری تألیف گردید، جزو پایههای اصلی، مجموعهي آثار علمی جمعیت مسلمان را تشکیل میدهد. «ديوان لغات الترک» یکی از این آثار است که من توانستم آن را به گنجینهي کتابهای فارسی بیافزایم و برگردانی نسبتاً بهنجار و بسامان از آن بیرون دهم.
دورهای را که شما آن را عصر عباسی مینامید، مشحون از تحریکات فلسفی، کلامی و علمی در میان مسلمانان است. به نظر شما این اثر، همسنگ کدام یک از آثار آن عهد به شمار میرود؟
- در این دوره، فارابی و ابنسنیا ظهور کردند. ابنرشد پیدا شد. جارالله زمخشری دو کتاب «مقدمة الادب» و «تفسیر کشّاف» را نوشت، شهرستانی «ملل و نحل» را تألیف کرد. جوهری در صرف و نحو لغت عرب، اثر ماندگار خود «صحاح الغه» را تألیف کرد. همهي اینان از اعجوبههای تاریخ اندیشه هستند و خلاقیت علمی ـ فلسفی و ادبی آنها چند وجهی و مختلف الجهات بوده است. کاشغری نیز در این دوره ظهور میكند و در شناخت از گویشها و لهجههای ترکی، کتابی تألیف میکند که نمیتوان به آن فقط نام «لغتنامه» ویا «دستور زبان» داد، بلکه کتابی است با صبغهي دانشنامهای که مؤلف با طرحزیری عجیب و سخت باوری، توانسته است مخزن واژگان این گویشها را طبق قواعد صرف عربی و با نگرش سیستمی به مسئلهي لغت پژوهشی و با شرح دقایق فرهنگ عامه، نمونههای ادبیات شفاهی، حماسهها و اساطیر کهن مردمی سازهبندی کند و نزدیک هفت هزار و پانصد تکواژهي این زبانها را در قالب بابهای عربی ریخته و در بخشهای مختلف با هنجارهای صرف زبان عربی تدوین نماید.
علاقهمند هستیم دربارهي موضوع این کتاب بیشتر از زبان شما بشنویم؟
ببینيد، باید گفت که این کتاب در میان گونههای لغتنامهها و مجموعههای واژه پژوهی، گونهي فرهنگنامهاي (Encyclopedia=) آن است که گسترهي دانششناسی و علم پژوهی بر آن سایه افکنده است و آن را به دانشنامهها (Cyclopedia=) نزدیک کرده است. با این ویژگی است که لغت پژوهی بر همهي مباحث دیگر در آن سبقت میجوید. از میان دانشنامههای فارسی میتوانم مثلاً کتاب «درّة التاج لغرّة الدباج» اثر خوجه مسعود شیرازی و یا «نفائس الفنون فی عرائس العیون» اثر شمسالدین آملی را مثال بزنم که دانشهای روزگار خود را با اشراف در بر گرفتهاند. اما مثلاً لغتنامههای «برهان قاطع» و یا «فرهنگ آنندراج» فقط ساختار «لغت معنی نگاری» دارند و فرسنگها از دانشنامههایی نظیر آنچه یاد کردم، دور هستند. ولی «ديوان لغات الترک» ضمن آن که یک لغت نامهي گستره است، ماهیت فرهنگنامهای و دانشنامهای با تکیه بر همهي وجوه ادب پژوهی از ریختشناسی واژگانی، تاریخ ادبیات، فولکلور، گونهشناسی ادبی، واژهپژوهی و فن اشتقاق، ادبیات تطبیقی، دستور زبان توصیفی و مقایسهای، اسطورهشناسی، جغرافیا، تاریخ و جز آن نیز دارد. بی جهت نیست که بسیاری از پژوهندگان آن را «قاموس» نامیدهاند. اما، همین عنوان نیز، برای تعریف آن در جهت در بر گرفتن همهي وجوه و جوانب بیحد و حصر محتوای آن کافی نیست.
آثاری نظیر «قاموس المحیط» مجدالدین فیروز آبادی و یا «قاموسالاعلام» و یا حتی «قاموس قرآن» گسترهي پژوهشی محدودی دارند که نمیتوانند از آن بیرون آیند.
با توجه به این که کلمهي ديوان به مجموعههای شعر اطلاق میشود، چرا با توجه به توضیحاتی که بیان کردید، این کتاب ديوان نامیده شده است؟
کلمهي «ديوان» در آن روزگار در ترکیباتی مانند ديوان انشا، ديوان استیفا، ديوان زمام، ديوان عرض، ديوان داوری، ديوان مظالم و غیره به کار میرفت. خود لغت «ديوان»در معنای «مجلس عالی فراهم آمدن اعیان» به کار میرفته است. کاشغری در گزینش این عنوان برای نامیدن اثر بی نظیر خود، بی گمان به دو دیدگاه نظر داشته است: نخست آن که گنجینهای از مباحث و احکام بسیار پیچیده و دشوار واژه پژوهی فراهم آورد، به گونهای که مثلاً به حد «مقدمة الادب» اثر جارالله زمخشری قابل تنزل نباشد و دوم آن که خواننده را به مجلس اعلای محاکمات لغوی و ادبی فراخواند و مثلاً بیش از حد یک مجموعه مثل «صحاح اللغه» اثر حمادالجوهری باشد. میتوانیم بگوییم که کاشغری این لفظ را آگاهانه برای نامیدن اثر خود برگزیده و با این تصنیف نشان داده است که در روزگار خود، تسلط کافی و سخت باوری به همهي شاخههای دانش فقهاللغه داشته است و نخستین مجموعهي کم نظیری را در آنچه که امروز به آن فیلولوژی گفته میشود، آفریده است که تاکنون در نوع خود غیرقابل تکرار بوده است. کاشغری «گستردهنگاری» دقیق و عالمانهای را شروع کرد و هم از این روی، حاصل کار خود را «ديوان» نامید. پس از او، تا دوره نوزایی اندیشهنگاری و اندیشه پژوهی، تا روزگار بازپسین، شمس قیس رازی و حتی شمسالدین سامی و دیگران هیچگاه به خود اجازه ندادند، گسترده پژوهیهای خویش را «ديوان» بنامند و با فروتنی در برابر کاشغری، معنایی ثانوی و محدود یافت و شاعران، مجموعه اشعار خود از هر نوع را چنین نامیدند.
با توجه با این که این کتاب به زبان عربی نگاشته شده است، آیا در منابع فارسی ذکری از آن رفته است و اساساً نقشی در تاریخ ادبیات فارسی داشته است؟
در تاریخ ادب فارس، ظاهراً نخستین استناد به این کتاب، در کتاب ابوالفضل بیهقی (متوفی 470 هـ .) هم روزگار خود کاشغری انجام شده است، که در کتاب «تاریخ بیهقی» در اشاره به ازدواج سلطان محمود غزنوی با شاه خاتون - دختر یوسف قدرخان - مستند آن را نقل میکند. کاشغری در کتاب خود ذیل تکواژ «قسراق» به این حادثه اشاره دارد. بسیاری از کتب تاریخ فارسی از «جامعالتواریخ» و «جهانگشای جوینی» تا «ناسخالتواریخ» دورهي ناصری نقل قولهای فراوانی از ديوان دارند. در کتاب «عقد الجهان فی تاریخ اهل زمان» اثر بدرالدین عینی و «کشف الظنون» از حاج خلیفه نیز از کاشغری و اثر او یاد شده است. شاید بتوان ادعا کرد که در دورههای بعد، نزدیک یکصد کتاب با دنبالهروی از کتاب کاشغری و به تقلید از آن تألیف شد.
منظورتان کتابهای لغت است؟
بله، اما کتابهایی که اغلب به عربی تألیف شده و تاکنون هم به فارسی در نیامدهاند. مانند: «بلغة المشتاق فی لغة الترک و القفجاق» و یا کتاب عظیم: «حلّیة اللسان و حلّية البیان» و یا کتاب «الشّذور الذهبیه و القطع الاحمدیه» و یا «التّحفة الزکیه» و یا «مسیر العلوم» و غیره.
آیا در زبان فارسی هم نظیرههایی بر آن نوشته شده است؟
در فارسی کتاب بسیار مهم «سنگلاخ» اثر میرزا مهدی خان استرآبادی، منشی نادر شاه افشار و مؤلف دو کتاب «درّهي نادره» و «جهانگشای نادری» در اقتفای از این اثر نوشته شده است. نسخههای خطی نفیس آن در تهران موجود است و یک بار در سال 1965 به صورت چاپ عکسی یکی از نسخهها از سوی کلاوْزُن به طریق فاکسیميله در بیش از یک هزار صفحه تکثیر شده است و اینجانب در حال حاضر مشغول آمادهسازی آن برای چاپ انتقادی و علمی هستم. کتابهای «بدیع اللغة»، «اللغة النوائیه»، «التمغای ناصری» و «لغت فتحعلی قاجار» نیز به تقلید از اثر کاشغری به فارسی نگاشته شدهاند.
آیا شما اولین مترجم این کتاب به فارسی هستید؟
در سال 1375 ترجمهي فارسی بخش ناچیزی از کتاب شامل اسم گونهها، حاصل کار کارل بروکلمان، در تهران انتشار یافت. من تمامی کتاب را با معاضدت ترجمهي انگلیسی و ترجمهي ترکی استانبولی، از متن عربی ترجمه کردهام و حاصل کار خود را لفظ به لفظ به همراهی دو تن از همکاران عربی پژوه خود، دیگر بار با متن مقابله کردهام و از فرجامین پژوهشهای غربیان و دانشمندان دانشگاههای ترکیه نیز بهره بردهام. با توجه به این که عربی کاربردی کاشغری، مانند لهجهي به کار رفته در «شفا»ي ابنسینا، گونهای عربی نگاری خاص و تکرارناپذیر کلاسیک است، کار برگردان خیلی ساده نیست، همان گونه که در مقدمه هم گفتهام، مترجمان زبانهای انگلیسی و ترکی استانبولی و آلمانی، بارها درماندگی خود را در انتقال دقیق مفاهیم بر زبان آوردهاند. اینجانب تا آنجا که در توان داشتم، سعی کردهام با توجه به اهمیت زبان فارسي در تحقیقات زبانشناسی، برگردانی نسبتاً رضایت بخش بیرون بدهم.
با توجه به این که زمینهي تخصصی جنابعالی ادبیات تطبیقی است، در این مورد و نیز جایگاه این اثر در جامعهي ایرانی توضیح دهید؟
درس ادبیات تطبیقی (Comparative litrature) در دانشگاههای ما خیلی جدی نیست و برخی مدرسان این رشته اغلب به کلیات و یا مباحث ادبیات مقایسهای غربی و اغلب انگلیسی و فرانسه یا ادب یونان باستان میپردازند. به نظر اینجانب با توجه به این که در جهان اسلام، چهار زبان عربی، فارسی، ترکی و اردو پیوسته در تعامل با هم بودهاند، در پژوهشهای مربوط به آثار ادبی هر یک از این زبانها باید تأثیر و تأثر با سه زبان دیگر مورد توجه و دقت فراوان قرار گیرد. ما هنوز در این زمینه که عطار نیشابوری از خواجه احمد یسوی شاعر ترکستانی چه تأثیری گرفته و در شیخ غالب عثمانی چه تأثیری بر جای نهاده است، مطالعهای نکردهایم، از کیفیت تأثیر حافظ بر فضولی و تأثر فضولی بر صائب بیخبریم و همین گونه مخزن واژگان این زبانها را که قرنها در همدیگر تاثیر گذاشتهاند، تحت بررسی در نیاوردهایم.
کاشغری در این زمینه هم پیشتاز است. او، به ویژه از تأثیر متقابل ترکی و فارسی در هم، در موارد گوناگون مثلاً در ذکر اسطورهها، شأن نزول ضربالمثلها، معانی اسماء جغرافیایی و غیره، موشکافانه سخن میگوید. فکر میکنم اکنون در دسترس بودن برگردان فارسی این اثر، کمک شایانی به دوستان من در پژوهشهای ریشهشناسی لغات و نمونههای کهن ادب فارسی و ترکی خواهد کرد.
به عنوان آخرین سؤال بفرمائید که با این کتاب کی و چگونه آشنا شدید؟
آشنایی من با «ديوان لغات الترک» به سالها پیش برمیگردد؛ به روزگار جوانی و دوران دانشجویی در نیمهي اول دههي چهل، که به امر و ارشاد مرحوم عبدالصمد امیر شقاقی - نحوی و لغوی معروف تبریز- بسیاری از معانی لغات آن را برای ایشان استخراج میکردم و به آراستن آن میپرداختم. اما به طور جدی در دههي گذشته، به کار برگردان آن پرداختم و پس از تدوین، تنقیح و آرایش کار، ترجمهي خود را در سال 1382 به فرجام رساندم و چاپ و نشر آن نزدیک به یک سال طول کشید و اکنون خوانندهي فارسی زبان، می تواند بی هیچ رنج و تعبی از حاصل کار عجیب و سخت باور شیخ محمود کاشغری در قرن پنجم هجری، بهره جوید.