رمزگشایی غزلیات ترکی فضولی، در دو جلد منتشر گردید.
کتاب رمز گشایی غزلیات ترکی فضولی نوشته علی نهاد تارلان با ترجمهی ح. م. صدیق توسط انتشارات اختر چاپ شد.
پرفسور دکتر علی نهاد تارلان (استانبول 1277- 1357 ش) نخستین دکتر ادبیات در ترکیه به شمار می رود که در سال 1322 ش. از پایان نامه ی خود با عنوان «لیلی و مجنون در ادبیات اسلامی» در دانشگاه استانبول دفاع کرد و تا آخر عمر یکه تاز «شرح متون ادبی» در آن دانشگاه بود. وی معتقد است که همه ی غزل های فضولی، سخن از عشق حقیقی و معشوق مطلق دارد و اگر غزلی به ظاهر به نظر می رسد که بار معنایی غیر از آن دارد، دارای قرینه هایی است که شاعر با آن، خواننده را به معانی چند لایه و به اعماق آن ها راهنمایی می کند. وی در شرح معانی ابیات، دنبال کشف این قرینه هاست. و از شرح صوری و لفظی ابیات درمی گذرد و همّ خود را صرف یافتن این قرینه ها می کند.
پیشگفتار استاد عینا در ادامه، جهت استفاده علاقهمندان ذکر میگردد.
- سرآغاز
کتاب حاضر ترجمهی نخستین کتاب «شرح بر غزلیات ترکی فضولی» است. شارح غزلیات، مرحوم پرفسور دکتر علی نهاد تارلان است که از اساتید بلند آوازهای دانشکدهی ادبیات دانشگاه استانبول بود و در شرح متون ادبی در ادبیات کلاسیک فارسی و ترکی تبحر عالمانه داشت.
نگارنده یک سال پس از وفات آن مرحوم، در سال 1358 برای ادامهی تحصیل در مقطع دکتری ادبیات ترکی وارد آن دانشگاه شدم. کتاب حاضر نیز در همان سال زیر نظر استاد در گذشتهی ما پرفسور دکتر فاروق تیمورتاش که از دانشجویان اسبق آن مرحوم به شمار میرفتند، انتشار یافت.
در آن روزگار در کشور ما، آشنایان با خلاقیت شعری فضولی انگشت شمار بودند و در محافل و کتب رسمی دانشگاهی کسی او را نمیشناخت و اگر هم نامی برده میشد حرفهایی از قماش ادعاهای جاهلانهی زیر بود:
«... کار اساسیش آن است که وزنها، قالبها، ترکیبها، مضمونها و معنیهای شعر فارسی را از راه ترجمه و یا به عین عبارت در ترکی به کار برده... »[1]
همهی شناخت دانشگاهی ما از فضولی همین بود.
اما اکنون که 40 سال از تاریخ انتشار این کتاب میگذرد، وضع در ایران فرق کرده است. ملا محمد فضولی جایگاه واقعی خود را در جمهوری اسلامی به عنوان فیلسوف، متکلم، ادیب و شاعر اهل بیت(ع) باز یافته است. شاید بیش از یک صد عنوان کتاب، رساله و مقاله و شعر دربارهی زندگی و آثار او نگاشته شده و انتشار یافته است. برای بازشناسی بیشتر او کنگرههای ادبی و همایشهای دانشگاهی برگزار شده است. به نام فضولی انجمنهای ادبی تأسیس گردیده است، پیکرهی او در یکی از زیباترین میدانهای تبریز برافراشته شده است، سرویسها و تندیسهای زینت کتابخانهها و منازل شده است. کوچهها، خیابانها و مؤسسهها به نام او نامیده شده است، مجالس و محافل فضولیخوانی و مؤسسات فضولی پژوهی به طور مداوم برگزار میشود و افزایش مییابد و ... .
نگارنده در چهل سال گذشته، در کلاسهایی که بویژه در دههی هفتاد در دانشگاههای مختلف برای تدریس متون ادبی ترکی، به صورت فوق برنامه و آزاد تشکیل میشد، در شرح غوامض اشعار فضولی برای شرکت کنندگان در آن کلاسها، از همین شرح استفاده میکردم و امروز زمان آن رسیده است که ترجمهی متن کامل آن را در اختیار فضولی پژوهان جوان کشورمان بگذارم.
- دربارهی نویسندهی کتاب
نویسنده و شارح کتاب حاضر، علی نهاد تارلان در سال 1277 ش. (1314 هـ ./ 1898 م.) در یک خانوادهی مسلمان اهل داغستان در استانبول متولد شد. پدر بزرگش حاج علی افندی عالم دینی، طبع شعر داشته و به فارسی و عربی نیز مسلط بوده است و پدرش محمد نطیف از صاحب منصبان دولت عثمانی به شمار میرفت.
در شرح حال وی نوشتهاند که مقدمات علوم ادبی و عربی و فارسی را پیش پدربزرگ خود خوانده، سپس به مدرسهی فرانسویها رفته و تحصیل کرده است. در سال 1922 م. در مقطع دکتری و در رشتهی «ادبیات زبانهای فارسی و فرانسه» از دانشکدهی ادبیات دانشگاه استانبول فارغ التحصیل شده است، در سال 1933 دانشیار شعبهی ادبیات فارسی و ترکی شده، و در سال 1941م. به درجهی پرفسوری نائل گشته است و سالها در این دانشکده به عنوان عضو هیئت علمی ثابت به تدریس متون ادبی کلاسیک ترکی و فارسی پرداخته است. او، یکه تاز میدان علم و فن «شرح متون» بوده و از بنیانگذاران متنشناسی Textologie معاصر به شمار میرود.
مانند مرحوم دکتر محمد معین که اولین دکتر ادبیات در ایران بود و از پایان نامهی خود در سال 1324 ش. و در دانشگاه تهران دفاع کرد، وی نیز نخستین دکتر ادبیات در ترکیه شمرده میشود که در سال 1322 ش. موفق به دفاع از رسالهی دکتری خود شده است. عنوان پایاننامهی مرحوم محمد معین، مزدیسنا و ادب فارسی و عنوان رسالهی دکتری مرحوم تارلان، لیلی و مجنون در ادبیات اسلامی بود.
وی چند بار هم به ایران آمده و در کنگرهها و همایشهای ادبی شرکت کرده است و پس از سالها تدریس، تحقیق و تألیف، در سال 1357 ش. (1978م.) دار فانی را وداع گفته است.
اساتید ادبیات کلاسیک ترکی و فارسی امروز در دانشگاه استانبول و دیگر دانشگاههای کشور ترکیه، نسل دوم و سوم دانشجویان آن مرحوم به شمار میآیند و بویژه متن پژوهان از خرمن دانش او، با واسطهی میانی بهره بردهاند.
- آثار علی نهاد تارلان
تاکنون بیش از 30 عنوان کتاب پژوهشی از مرحوم علی نهاد تارلان انتشار یافته است که برخی از آنها ترجمههای عالمانه و شاعرانه از متون فارسی است. مانند:
- ترجمهی گاتهای زرتشت (1930)
- ترجمهی دیوان فارسی گنجوی (1944)
- ترجمهی دیوان فارسی سلطان سلیم (1946)
- ترجمهی مثنوی خسرو و شیرین نظامی (1949)
- کتاب دیگری از او با عنوان تاریخ ادبیات ایران بر جای است که در سال1323 (1944م. ) در استانبول چاپ شده است. ترجمه فارسی فهرست کلی این کتاب را در زیر میآورم:
- ادبیات پیش از اسلام در ایران
- ادبیات اسلامی ایران
- شاعران عهد طاهریان و صفویان
- عصر سامانیان و شکوفایی ادبیات فارسی
- شعر و ادب در دوران غزنویان
- ادب فارسی در دوران سلجوقیان
- دورهی استیلای مغول و عهد تیموریان
- شعر مذهبی فارسی در دوران صفویان
- شاعران دوران قاجار
10.ادبیات ایران پس از مشروطیت
و هر یک از فصلهای فوق به بخشهای چندی تقسیم شده است و با ریزهکاریها و پژوهشی متفاوت از همهی آنچه از سوی ایرانیان و غربیان در این موضوع نگاشتهاند، تألیف شده است.
از آثار مهم دیگر وی میتوان کتابهای زیر را برشمرد:
- تحمیدیهها در ادبیات دیوانی
- پژوهش در دیوان شیخی
- شرح متون ادبی که از کتابهای درسی وی به شمار میرود و او در آن پیرامون نظریههای ادبی این موضوع بحث کرده است.
گذشته از آن، مرحوم نهاد تارلان دیوانهای مهم شعرای عثمانی را با تصحیح انتقادی مدرن انتشار داده است. مانند:
- دیوان احمد پاشا
- دیوان خیالی
- دیوان نجاتی
- دیوان ذاتی
همچنین آثار اقبال لاهوری را به ترکی استانبولی ترجمه و چاپ کرده است. مانند:
- پیام مشرق
- رموز بیخودی
- زبور عجم
آن مرحوم گذشته از کتاب شرح غزلیات فضولی، به تصحیح و مقابلهی دیوان ترکی فضولی نیز دست زده و آن را به عنوان کتاب درسی، چاپ کرده است.
تاکنون دو اثر پژوهشی وی به فارسی ترجمه و چاپ شده است:
- نخستین کتاب، محمد عاکف ارسوی نام دارد که ترجمهی فارسی آن در سال 1348 از سوی مؤسسهی فرهنگی منطقهای در شناخت این شاعر مسلمان ترکیه در تهران انتشار یافت.
مرحوم محمد عاکف، مفسر و مترجم قرآن کریم به ترکی، در دورهی جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی، اشعار شورانگیزی در بیداری مسلمین و ترغیب آنان به مقابله با استعماگران غرب دارد که با عنوان صفحات بارها چاپ شده است. و سرشار از احساسات و عواطف مذهبی است. وی مسلمان پرهیزگاری بود که از استبداد و ستمگری بیزار بود. وی در سال 1290 هـ . (1873م.) به دنیا آمده و در سال 1936م. فوت شده است.
- و دومی ادبیات دیوانی ترک و نائلی نام دارد که به ترجمهی مرحوم دکتر حمید نطقی (1289- 1378ش.) در تهران در سال 1349 چاپ شد.
- کتاب رمزگشایی غزلیات فضولی
در تاریخ شعر هر ملتی، شاعرانی پیدا میشوند که شعرشان دارای سبکی برجسته و سخنشان ممتاز و نسبت به آثار شاعران دیگر مزیتها و برتریهای ویژه دارند و خود شاعر به کنشگری ادبی یا اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی قطعی و جدی عمل کرده است. اینگونه شاعران پیوسته مورد تقلید آیندگان خود شدهاند و کسانی که بعد از آنها آمدهاند، سعی کردهاند خود را شبیه و یا دنبالهرو آنها قلمداد کنند و به درجاتی از آنان پیروی کردهاند.
در تاریخ شعر ترکی آذربایجان، حکیم ملا محمد فضولی چنین مقامی دارد.
فضولی معتقد است که کنه و ذات باریتعالی قابل دسترس نیست. مضامینی مانند عشق، فراق، وصال، هجران، دیدار یار، عهد و پیمان، وفاداری، شوریدگی، تحسّر و تأسف و جز آن، در شعر او همه در معناهایی چند لایه نهفتهاند. شارح و مؤلف این کتاب معتقد است که همهی غزلهای فضولی، سخن از عشق حقیقی و معشوق مطلق دارد و اگر غزلی به ظاهر به نظر نمیرسد که چنین بار معنایی داشته باشد، دارای قرینهای است که شاعر با آن، خواننده را به معانی چند لایه و به اعماق آنها راهنمایی میکند.
مؤلف کتاب، در شرح معانی ابیات، دنبال کشف این قرینهها است و به ندرت به شرح ظاهری و لفظی، نظیر کشف صنایع ادبی و اشتقاقات لغات و جز آن میپردازد. به خلاف ما ایرانیان که در شرح متون ادبی کلاسیک بیشتر به جنبههای دستوری و لفظ شناسی میپردازیم، او تلاش دارد به رمزگشایی معنایی و حل معمای مفروض در هر بیت بپردازد.
ما، مثلاً برای دیوان حافظ تاکنون شاید نزدیک یک صد شرح کوچک و بزرگ نوشتهایم و اغلب این شرحها، تکرار مکررات و گرتهبرداری از آثار قبلی هر کس بوده است و گاهی این تفسیرها و شرحها چنان بیهودهاند که برخی ابیات بسیار سادهی حافظ را نیز دچار اشکال کرده است.
اما مؤلف این کتاب نه تنها از اطالهی کلام پرهیز دارد، بلکه فرض را بر این گذاشته که خوانندهی دیوان فضولی، از مقدمات علوم ادبی و قواعد دستور زبان و صرف و نحو و معانی و بیان و غیره اطلاعات لازم را دارد و تنها توقع حل و کشف انواع روابط کلمات و جملات هر بیت با هم است. این است که او با پیش فرضهایی که در جهانبینی توحیدی فضولی دارد، از شرح صوری و لفظی بسیاری از ابیات درمیگذرد و همّ خود را صرف یافتن قرینه یا قرینههای مورد نظر خود میکند.
مثلاً در شرح غزل شماره 20، ابیات آغازین را فقط به کوتاهی معنا میکند، یعنی به نثر مینویسد تا آن که در مقطع غزل به قرینهی مورد نظر دست مییابد و یکباره میگوید: «اینجاست که درمییابیم فضولی در این غزل نیز در عالم عرفان سیر میکند. و اکنون با همین دیدگاه به مطلع غزل دوباره سر میزنیم و ...»
و بدینگونه اسرار معانی خفته در بطون ابیات را باز مینماید. او در شرح و تفسیر خود از هر غزل، به دنبال کشف و بیان مضامینی چون عشق الهی، توحید علمی و عملی، تزکیه و تهذیب نفس، اقتدا به فقه و فقها، عدالت اجتماعی، آثار ظلم و بیعدالتی و جز آن است.
فضولی شاعر معماهاست، ذهنی وقّاد و نکتهسنج و پیچیده دارد. از او به ترکی و فارسی دو جلد معما بر جای مانده است[2] که حل برخی از آنها بسیار دشوار است.
فضولی شیفتهی حسن و جمال است و در مقابل زیبایی معشوق بیتابی دارد و در همه جا روی خوب و زیبا را میستاید اما سخن او با سخن شاعران جمالپرست بیش از وی به تمامی متفاوت است.
مفهوم جمال پرستی در آیات مختلفی از قرآن مجید آمده است. مثلاً در آیهی 4 از سورهی 94 (التین) چنین فرماید:
و یا آیهی 63 از سورهی 40 (المؤمن) آمده است:
كَذَلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ
و باز در آیهی 3 از سورهی 64 (التغابن) فرماید:
روزبهان بقلی شیرازی در اثر خود موسوم به کشف الاسرار و مکاشفات الانوار، شیفتگی و عشق به جمال و صورت نیکو را چنین تحسین و بیان میکند:
قوّال باید که خوب روی بود، که عارفان در مجمع سماع به جهت ترویح قلوب به سه چیز محتاجند: روایح طیّبه، و وجه صبیح و صوتِ ملیح[3].
مرحوم فروزانفر گوید:
«بعضی از صوفیان عقیده دارند که پرستش جمال و عشقِ صورت، آدمی را به کمال معنی میرساند که چون معنی جز در صورت نتوان دید. و جمال ظاهر، آینهدار طلعت غیب است، پس ما که خود در قید صورت و گرفتار صوریم، به معنی مجرد، عشق نتوانیم داشت. و از این رو بنیاد طریقت خود را براساس جمال پرستی متکی ساخته، به زیبایی صورت عشق میورزیدهاند[4].
این جمالپرستی، برخی از شاعران سلف فضولی را به توصیف عشق نسبت به شاهدان و امردان و زنان ترغیب میکرده است. و البته این نوع عشق را از سر شهوت نمیدانستند، بلکه عشق روحانی اعلام میکردند.
مثلاً سعدی گوید:
نام سعدی همه جا رفت به شاهد بازی،
وین نه عیب است که در مذهب ما تحسین است.
و یا:
همه دانند که من سبزهی خط دارم دوست،
نه چو دیگر حیوان سبزهی صحرایی را.
و یا:
خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد،
نقد امید عمر من در طلب وصال شد.
و یا:
باور مکن که صورت و عقل من ببرد،
عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست.
گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند،
ما را نظر به قدرت پروردگار اوست.
در موضوع جمال پرستی کتابها و رسالات زیادی تألیف شده است. مانند:
- ضیافت (symposiom) از افلاتون (مرده در 347. ق.م.)
- فصلُ فیالمحبه از حارث محاسبی (343 هـ.)
- الزّهره از ابن داود (297 هـ.)
- در ماهیت عشق از رسالات اخوان الصفا (300 هـ.)
- فیالعشق از ابن سینا (428 هـ.)
- طوق الحمامیه از ابن خرم اندلسی (456 هـ.)
- مصارع العشاق از ابونصر سراج القاری (500 هـ.)
- سواغ العشاق از خواجه احمد غزالی (520 هـ.)
- حقیقـﮥ العشق از شیخ شهاب الدین سهروردی (587 هـ.)
10.عبهر العاشقین از روزبهان بقلی شیرازی (606 هـ.)
11.لوایح از حمید الدین ناگوری (634 هـ.)
12.لمعات از فخرالدین عراقی (688 هـ.)
و ...
در همهی این آثار جمال پرستی و عشق بازی، نمادی از شیفتگی عارف و سالک در برابر زیباییهای آفرینش و عشق به وجود مطلق و رسیدن به بقابالله از طریق فنا فی الله دانسته شده است.
خواننده پس از مطالعهی کامل کتاب حاضر، در خواهد یافت که معشوق فضولی در غزلیات او، ذات اقدس باریتعالی و مبدأ فیض ازلی است و از نوع عشقی است که شیخ محمود شبستری در گلشن راز آن را توصیف میکند:
رخ اینجا مظهر حسن خدایی بست،
مراد از خط، جناب کبریایی است.
بر آن رخ نقطهی خالش بسیط است،
که اصل و مرکز دور محیط است.
لاهیجی در شرح همین ابیات گوید: «لب، اشاره به نفس رحمانی، زلف، اشاره به تجلّی جلالی؛ خط، اشاره به ظهور آن حقیقت در مظاهر روحانی؛ خال، اشاره به نقطهی وحدت؛ رخ، اشاره، به حقیقت شامل ظهور و بروز و چشم، اشاره به شهود دارد.[5]
- عشق در فضولی
عشقی که در غزلیات و دیگر گونههای شعری فضولی مترنم است، عشق مجازی نیست. حتی یک بیت هم نمیتوان یافت که از قبیل عشقبازیهای بسیاری از شعرای عاشقانه سرا باشد. اگر هم به نظر میرسد که گاهی فضولی در سرودن عاشقانهها، معشوق مجازی را در نظر میگیرد، در ورای آن تمامت غزل را به سوی عشق الهی سوق میدهد و عشق مجازی را نمادی از آن به حساب میآورد. در جایی میگوید:
دۆشدۆم بلای عشقه، خردمند عصر ایکن،
ائل ایندی مندن آلدېغې پندی منا وئریر.
و در تعریف عاشق میفرماید:
عاشق اۏلدور کیم تمنای بلای هجر ائده،
یۏخسا چۏخدور مهر ائدن اۏل ماه تاباندان طمع.
و همین ابیات نشان میدهد که او از تعلقات این جهان و توجه به جمال مجازی مبرّا است.
نه تنها در غزلیات ترکی خود، بلکه در دیوان فارسی نیز بنیاد جهانبینی او را عشق تشکیل میدهد:
فضولی قید عقل از من مجو، من بندهی عشقم،
مطیعم تا چه فرماید، چه گوید پادشاه من!
اندوه عشق را اکسیر باطن میشناسد و عاشق را برتر از هر موجود میداند:
غم عشق است که دل را فرجی میبخشد،
فرجی در دل ما هست که این غم داریم.
او، تیغ معشوق را مایهی حیات میشناسد و به آن دلخوش است:
بر گلویم تیغ ترک تندخوی من رسید،
تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید.
و در راه وصال به معشوق، آشنای راه عشق است:
ز من آن مغبچه ترک دل و دین میخواهد،
در ره عشق، ثباتم به از این میخواهد.
نیست ترک دل و دین در روش عشق خطا،
میکنم هر چه دل آن بتچین میخواهد...
او کمال را در قید عقل و یا علم خشک و بیآرمان نمیبیند و بلکه برای رسانی، طریق عشق انتخاب میکند:
مکش که فایدهی قید عقل درد دل است،
مکن که ماحصل بحث علم، دردسر است.
کمال اگر طلبی در مقام عشق طلب،
که فیض عشق ز علم و ز عقل بیشتر است.
حتی عشق مجازی را هم بها میدهد:
ز عشق مگذر اگر بر مجاز هم باشد،
که مرد را به حقیقت، مجاز راهبر است.
همهی بررسی کنندگان دیوانهای فارسی و ترکی فضولی و زندگی گزاران، او را نغمهپرداز عشق و عاشقی نام دادهاند. در اصل جوهرهی اندیشهی وی چیزی جز عشق نیست. عشق در نظر او، راز عظیم حیات است و تنها نیرویی است که انجذاب از آن حاصل میشود. سرتاسر هستی، آن به آن و لحظه به لحظه به نیروی عشق دگرگون میشوند. از اینرو فضولی همهی هستی را «پرتو انوار حقیقت» میشناسد و میگوید که عشق را نمیتوان تعریف کرد، بلکه باید طعم آن را چشید و نوشید و سیری نیافت. همانند ابن عربی که به زبان بایزید بسطامی گوید:
«عاشق، تشنهای است که آب دریا را جرعه- جرعه مینوشد ولی همیشه زبانش را بیرون درآورده و اظهار تشنگی دارد.
- آزادگی فضولی
آذربایجان، مسقط الرأس فضولی بود. او به ایل بیات[6] انتساب داشت و شیعهی دوازده امامی مخلصی بود که تمام عمر خود را در آستانهی حضرت سیدالشهدا(ع) در کربلا به سر آورد:
چون خاک کربلاست فضولی مقام من،
نظمم به هر کجا که رسد حرمتش رواست.
زر نیست، سیم نیست، گهر نیست، لعل نیست،
خاک است شعر بنده، ولی خاک کربلاست.
و در طول عمر خود به انتشار معارف شیعه به سه زبان ترکی، عربی و فارسی دست زد. او از زندگی در بغداد دل خوشی هم نداشت. که ابیات زیر شاهد بر این ادعاست:
فضولی! ائیلهدی آهنگ عیش خانهی روم،
اسیر محنت بغداد گؤردۆگۆن کؤنلۆم (ص 374 دیوان ترکی).
فضولی! ایستر ایسن ازدیاد رتبهی فضل،
دیار رومی گؤزت، ترک خاک بغداد ائت! (ص 294 دیوان ترکی).
بغداد را نخواست فضولی مگر دلت،
کاهنگ عیش خانهی تبریز کردهای. (ص 278 دیوان فارسی).
ز تو ای شمع منوّر! نه چنان شد بغداد،
که کند یاد وطن هر که به بغداد رسد! (196 دیوان فارسی).
نیست در بغدادیان مطلق فضولی رأفتی،
حیف عمر من که بیحاصل در این کشور گذشت. (180 دیوان فارسی).
وی از هر گونه احساسات بیپایه و اساس قوم گرایی و ملی گرایی و عظمت طلبی نژادی و خاک پرستی و نظایر آن بری بود. میفرماید:
از سخنخوانی کشیدم پیش اهل روزگار،
ذوقهای گونهگون در وی ز انواع نعم.
نیستم شرمنده، هر مهمان که آید پیش من،
خواه از ترک آید و خواه از عرب، خواه از عجم.
هر که باشد گو بیا و هر چه باید گو ببر،
نعمت باقی است این قسمت نخواهد گشت کم.
فضولی روحیهی آزادگی بینظیری دارد و همین آزادگی به او جرأت و شهامت داده است که تمامت شعر منحرف درباری را دور زند. شعری که سرایندگان آن و زورورزان قیمتی درّ لفظ خود را به پای خوکان میریختند و سخن سنجی را در مدیحه گویی و چاپلوسی و مداهنه و مبالغه و غلو در مدح و تعریف و ستایشان شاهان، تنزل میدادند و به دنبال ساختن آلات خوان از زر ناب بودند.
و ناصر خسرو به طنز خطاب به آنها میگوید:
من آنم که در پای خوکان نریزم،
مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را.
و خاقانی به تعریض، میفرماید:
شنیدم که از نقره زد دیگران،
ز زر ساخت آلات خوان عنصری.
و فضولی در باب مقایسهی خود با شاعران متعلق درباری و وابستگان به زر و زور گوید:
من از اقلیم عرب، حیرتی از ملک عجم،
هر دو کردیم به اظهار ادب کام، طلب.
یافتیم از دو کرم پیشه مراد دل خویش،
او زر از شاه عجم، من، نظر از شاه عرب.
و یا در جایی گوید:
روزی مباد این که برای توقّعی
از من به غیر آل علی(ع) سر زند ثنا.
و شاعران را اندرز میدهد که:
به انتساب سلاطین و خدمت امرا،
که زایل است، مزن تکیه، اعتبار مکن.
- زهد ستیزی یا زهد گرایی
نکتهی دیگر که مرحوم تارلان فضولی پژوهی مد نظر دارد، این است که فضولی در توجه به شریعت، هم زهد ستیز بود و هم زهدگرا. با کسانی که از زهد، تنها به ظاهر و نام آن بسنده میکنند، در ستیز بود و با زهد در معنای حقیقی آن به هیچ روی سر ناسازگاری نداشت.
متصف بودن به ریا، عجب و غرور داشتن، خودبین و مغرور بودن، اتکاء به اندیشههای جزمی و خامی و بیتجربگی، مواردی است که زاهد را به آنها منسوب میکند و میگوید:
ندارد ذرهای در دل اثر افسانهی زاهد،
فضولی درد دل باید که ذوقی در سخن باشد.
*
بسته بر محراب دل اهل ورع قندیل وش،
گوشهی مسجد عجب دیگر جایی بوده است.
*
فضولی! چند در بند ریا باشی، بحمدالله،
که ترک دین و دل کردی نهادی سر به تنهایی.
*
صد شکر که زاهد بد اندیش نهایم،
شیخان سفیه حیله اندیش نهایم.
چون زاهد کان و شیخکان سالوس،
مداح خود و معتقد خویش نهایم.
- شیوههای رمزگشایی
آنچه دربارهی حکیم فضولی ناگفته مانده است، این است که وی شاعر تعمیه و معماسازی است. و این وجهی بارز از شخصیت وی است. ذهن ریاضی پیچیدهای دارد. مقدمهی دیوان فارسی خود گوید:
«رغبت اغلاق عبارت و مودت دقت مضمون که در جبلّت داشتم، همیشه طبعم به معمّا و قصیده متمایل بود.»[7]
حتی خود رسالهای با عنوان دستور معما نوشته است. در مقدمهی آن نخست اشاره به این نکته میکند که ذهن آدمی به کشف رمز و راز خفته در لابه لای کلمات و اشارات میل دارد و از آن لذت میبرد. و این نکته را با مشقت عبادت و ریاضت که منجر به کسب تنعّم جنت میشود، مقایسه میکند و آن را شیوه و روش اهل ذکا میشمارد.
نفی و انکار معما نکند طبع سلیم
زان که این شیوهی شیرین، روش اهل ذکاست
لذتی نیست ز ادراک دقایق برتر،
نیست محتاج بیان، نفع معما پیداست.[8]
معماسازی یک نسل پیش از روزگار فضولی رواج یافته بود. بدیع تبریزی در اواخر قرن هشتم نخستین کتاب تئوریک معما را با عنوان الاحیاء فی حل المعما تألیف کرد و پس از او امیرعلیشیر نوایی و عبدالرحمان جامی رسالاتی در باب معما نوشتند[9] تا آن که نوبت به فضولی رسید.
فضولی در تعریف معما میگوید: «کلامی است که به وجه صحیح دال باشد از روی رمز و ایماء بر مقصودی، خواه اسم باشد خواه غیراسم.»[10]
مثلاً در بیت زیر که جواب آن «کمال» است و شاعر آن را با رمز بیان داشته است:
دامن پاک بیرله اۏل مهرو،
عالمین دللین شکار ائتدن.
رمزگشایی آن بدین گونه است:
- منظور از دامن پاک، حرف ک است که دامن کلمهی پاک حساب میشود.
- منظور از اۏل مه رو،حرف نخست کلمهی مهرو یعنی م است.
- منظور از عالمین دللری، دو حرف واقع در قلب کلمهی عالم یعنی ا/ ل است.
- اگر اینها با هم جمع شوند لفظ کمال به دست میآید.
مرحوم علی نهاد تارلان در شرح، توضیح و رمزگشایی غزلیات ترکی فضولی به این مهم توجه داشته است.
مثلا در شرح بیت 3 از غزل 56 به موضوع بیت مثل یک معما نگاه کرده است و یا خوانش لفظ جرم را با فتحه و ضمه در بیت 5 از غزل 123 لحاظ کرده. یا در شرح لفظ خال در بیت 7 از غزل ... گفته است: «خال خود صفتی از کعبه است که با پوشش سیاه خود بر روی کرهی خاکی دیده میشود. چنان که خال بر صورت عنصر جمال است، کعبه نیز کرهی خاکی را زینت میدهد.»
و یا در شرح لفظ گمراهلېق در بیت 3 از غزل 39 میگوید که فضولی در اینجا با آوردن کلمهی گُم، غایب بودن لب را نیز اراده کرده است.
و یا در شرح بیت 2 از غزل 88 کلمهی نیرنگ را علاوه بر معنای معروف خود، به صورت نی+ رنگ نیز خوانده است و در بیت بعدی از همین غزل از معنای مشترک کلمات طناب و سبب و رشته و تاب سخن گفته است و یا لفظ عنقا را یک بار هم مقلوب خوانده و ریشهی قناعت از آن درآورده است. در بیت 2 از غزل 95 نیز تشبیه گردباد به سرو را او ابداع کرده است.
- مؤلف برای تبیین بیشتر معانی و نیز جهت بها دادن به نظریهی ادبیات تطبیقی گاهی از اشعار دیگر شاعران ترکیسرا یا فارسیگو، امثله و شواهد شعری نقل کرده است. نظیر: حافظ، ندیم، شیخ غالب، ضیاء پاشا و جز آن که شرح مختصر احوال آنان را به انتهای کتاب ضمیمه کردم.
باری میتوانم تأکید کنم که مؤلف، در شرح ابیات به دنبال کشف رموز معمایی آنها نیز بوده است. و یا هنگام بحث از معنای کلمهی نورس در بیت:
بت نورسیم نمازا شب و روز راغب اۏلموش،
بو نه دیندیر الله الله بُته سجده واجب اۏلموش!
میگوید:
«کلمهی نورسیم (= نورس من) را میتوان به دو صورت خواند:
- معشوق نوجوان چون بت من. که کلمهی نورس در اینجا صفت مرکب است.
- آنچه تازه رسم شده است. اینجا کلمهی نو در معنای تازه و رسیم از مصدر مرکب رسم ائتمک در معنای کشیدن و ساختن نقش و رسم. کلمه در هر دو معنا آمده است.
که البته این سخن برای ما مضحک مینماید. مگر آن که بپذیریم که فضولی اینجا نیز از تعمیه بهره جسته است و لفظ عربی رسم را به شیوهی ترکی رسیم تلف کرده است.
مانند: صبر ← صبیر.
یا مثلاً در شرح بیت اول از غزل 126 با کشف معمای بیت معنای خورشید را استخراج کرده است و گفته است:
«در این بیت میان دو مضمون «تیغ کشیدن و بیرون آمدن» و «نامهربان» معنای خورشید، نهفته است. یعنی معشوق به خورشید تشبیه شده است. شعاع نور خورشید به تیغ مانند شده است و خورشید هنگام زایش، لرزان و به هم خورده است که خود از اوصاف مست به حساب میآید.
در واقع وقتی خورشید طلوع کند، عاشقان دست از جان میشویند، زیرا معشوق حقیقی، جهان مادی را نابود میسازد و از بین میبرد.»
- ختم کلام
به هر انجام، این جانب چند ماهی از عمرم را صرف ترجمهی کتاب حاضر به فارسی کردم، به گفتهی شیخ بهایی:
گذشت عمر بهایی به صرف و نحو و معانی،
بهایی از تو چنین صرف نقد عمر بعید است!
و من امیدوارم اجرم را در کمک به اعتلای فضولی پژوهی در سرزمین مادری خود به دست آورم. گاهی، وقتی برمیگردم و به عقبهی 60 سال کار پرتلاش و بیامان علمی و ادبی خود مینگرم، به مصداق اَلْجُنُونُ فُنُونٌ، میبینم به گونهای دچار هوس و جنون بودهام که سالیان عمر مرا با حسرت و اضطراب و وحشت توأم کرده است. اما به گفتهی فضولی:
نقد جان تاراج غمدن ساخلاماق دشوار اۏلور،
عشق تا سنگ ملامتدن حصار ائتمز منا.
در ترجمهی کتاب حاضر، سعی کردم مطالب را به نثری روان و همه فهم و عاری از اغلاق به فارسی انتقال دهم. شمارهی غزلها را به ترتیبی که مرحوم نهاد ترلان آورده، ذکر کردم، اما در کنار هر شماره، عدد غزل در چاپ انتقادی خودم[11] را جهت تسهیل مراجعه و مقایسه، داخل پرانتز گذاشتم. معانی ابیات را نیز از شرح و تفسیر جدا کردم و داخل ابروان قرار دادم. پاورقیها را برای برخی توضیحات آوردهام و با نشانهی /م./ (= مترجم) مشخص کردهام و توضیحات ویراستار را با نشانهی / و./ معین نمودهام. ابیات ترکی را نقطه گذاری کردم و با جدول آسانخوانی انطباق دادم. به انتهای کتاب مطالبی با عناوین زیر افزودم:
گاهی شارح نیز مانند خود شاعر با معما حرف میزند. مثلاً در شرح بیت ششم از غزل 132:
سوز عشقن تنده ناگه بولماسېن نقصان، دئیو،
جان چېخاندا ایسترم چېخمایاتندن بیر نفس.
میگوید: «فضولی در آرزوی تحقق امری محال است!»
گاهی معنای بیتی که با چند کلمه و جملهی بسیار ساده ساخته شده است، برای خوانندهی عادی نامکشوف است. مرحوم تارلان توانسته است چنین ابیات را رمزگشایی کند. مثلاً فضولی در بیت اول از غل 122 گوید:
خاک ره ائتدی عاشق مسکینی اول،
کیم، پای بوس یاراتاچان بولا دسترس!
شارح آن را چنین رمزگشایی میکند:
«معشوق هنگام را، رفتن پای بر روی خاک مینهد و عاشق خود را خاک راه او میکند تا بدینوسیله پای معشوق را بوسه زند.»
- فهرست لغات ترکی اشعار را با شرحی اندک و لازم بر متن افزودم.
- فهرست لغات عربی و فارسی اشعار را با ذکر معنای کاربردی آنها آوردم.
- فهرست آیات و عبارات عربی را با ترجمه و دادن نشانی آنها نقل کردم.
- فهرست الفبایی اشعار منقول در متن به عنوان شاهد مثال را تنظیم کردم.
- کتابنامهی کوچک فضولیشناسی ایرانی ترتیب دادم.
به دلیل پیشآمدهای ناگواری که در دو سال اخیر برایم رخ داد، در تهیه آمادهسازی این کتاب برای انتشار، بییار و یاور ماندم. اما خوشحالم که سرانجام کار به سامان رسید و توانستم جامعهی ادبی و فضولی پژوهان کشورم را با یکی از آثار مهم من «شرح متون کلاسیک» آشنا سازم.
دکتر ح. م. صدیق
22/ 11/ 98- تهران.
[1] ذبیح الله صفا. تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1367، ج 2/5، ص 675.
[2] حکیم ملامحمدفضولی، رسالهی معما، مقدمه و تصحیح ح. م. صدیق، تکدرخت، 1396، تهران
[3] معین، محمد و هنری کربن. عبهر العاشقین، تهران، انتشارات منوچهری، 1360 ش. ص 62.
[4] فروزانفر، بدیع الزمان، سعدی و سهروردی (نقل از سعدی نامه، از انتشارات مجلهی تعلیم و تربیت، تهران، 1316، ص 68.)
[5] شیخ محمود شبستری، گلشن راز، مقدمه و تصحیح ح. م. صدیق، اختر، 1389، ص 44.
[6] بیات نام یکی از طوایف بیت و چهارگانهی اوغوزان است که گروههای کثیری از آنان در طول تاریخ در ولایت خمّسهی زنجان و سویهای آن تا کربلا و نجف گسترده شدند.
[7] محمد فضولی. دستور معما، مقدمه و تصحیح ح. م. صدیق، تهران 1394، ص 73.
[8] همان، ص 74.
[9] همان، مقدمه، ص42.
[10] همان، ص 77.
[11] کلیات اشعار حکیم ملامحمدفضولی، با مقدمه و تصحیح ح. م. صدیق، نشر اختر، تبریز، 1395.